چکیده:
باب ورود به مباحث اخلاقی، تثبیت اختیاریبودن اعمال بشر است. اما عدهای در رویارویی با بعضی از عوامل و رویدادهای جهان، نسبت به اختیاری بودن یا نبودن اعمال انسان رویکردهای مختلفی را اتخاذ کردهاند. تامس نیگل فیلسوف اخلاقی است که به دلیل مشاهده تاثیر عوامل خارج از کنترل بشر بر عمل وی، عمل انسان را تحت مداخله عاملی به نام «شانس» میداند. او با تمییزدادن چهار نوع شانس منتج، موقعیتی/محیطی، سازنده و علّی، تمام اعمال انسانی را در این اقسام گنجانده و با مختار بودن انسان مقابله میکند. در مقابل، بررسی آراء شهید مطهری حول موضوع موردنظر نشان میدهد که هر چند او معنایی متفاوت با نیگل از «شانس» ارائه میکند اما در مباحث گوناگون خود مانند قضا و قدر، علیت و ... به تاثیر عواملی که نیگل در شانس محیطی، سازنده و علّی مطرح کرده توجه دارد. علاوه براین، انسانشناسی و جهانشناسی وی ما را قادر میسازد تا نظر وی را در مورد شانس منتج نیز استنباط کنیم. در این مقاله مشخص میشود ضمن اینکه هر دو فیلسوف به تاثیر شانس بر عمل انسان اذعان دارند اما شهید مطهری به مدد قرآن، وجدان و علم، با تبیین این موضوع و میزان اختیار انسان، برخلاف نیگل مختاربودن انسان را اثبات میکند.
خلاصه ماشینی:
در اين مقاله مشخص ميشود ضمن اينکه هر دو فيلسوف به تأثير شانس بر عمل انسان اذعان دارند اما شهيد مطهري به مدد قرآن ، وجدان و علم ، با تبيين اين موضوع و ميزان اختيار انسان ، برخلاف نيگل مختاربودن انسان را اثبات ميکند.
در عين حال ، هرچند گوگين تا قبل از رفتن ، تمام بررسي هاي لازم را انجام مي دهد اما به طور قطع و يقين نمي تواند دربارٔە نتيجه صحبتي کند مگر آنکه به تاهيتي برود و ببيند نتيجه چه خواهد شد (چون ممکن است تصور اشتباهي از استعداد خود داشته باشد که هنوز به آن پي نبرده است ) (١٢٠-١١٧ :١٩٧٦ ,Williams و براي مطالعه بيشتر نک .
از نظر نيگل ، حتي اگر فرد بتواند مانع از تأثير آنها بر عمل خود شود نمي تواند درون خود را از وجود اين خصوصيات پاک کند و احساسات مناسب با شرايط را داشته باشد.
او خود را ناسازگارگرا معرفي ميکند (نيگل ، ۱۳۹۲: ۱۴۱) (که البته چون تحت هيچ شرايطي مختار بودن انسان را نمي تواند بپذيرد به نظر مي رسد بتوان او را ناممکن گرا و يا نزديک به آنها بدانيم ) و بر آن است که مشکل ارادٔە آزاد حل ناشدني است و کسي نتوانسته است آن را حل کند.
اما نيگل بيشتر از مطهري به اين عوامل خارز از کنترل توجه ميکند و در شانس سازنده معتقد است حتي اگر فرد بتواند خود را کنترل و خلاف خصلت هاي موروثي عمل کند نمي تواند آنها را از ضمير وجودش پاک گرداند (٥-١٤٤ :١٩٧٦ ,Nagel).