چکیده:
زمینه و هدف: گاه برخی از مجرمان برای فرار از مجازاتِ جرمِ ارتکابی تغییراتی را بهصورت عمد در صحنۀ جرم انجام داده تا از این طریق مسیر تحقیقات را منحرف و سبب گمراهی مأموران تحقیق شده و کل فرایند عدالت کیفری را ناکام میگذارند، بنابراین هدف این تحقیق ارائه الگوی تشخیص صحنههای ساختگی و تغییرات مذکور در جرمیابی قتل است.
روش: مطالعه حاضر بهصورت کیفی و با روش گراندد تئوریِ ساختارگرا انجام شده است. جامعه آماری آن را اساتید حوزه جرمیابی، کارآگاهان ویژهِ قتل و کارشناسان پزشکی قانونی تشکیل دادهاند که به روش هدفمند انتخاب شدهاند. برای گردآوری دادهها از تکنیکهای مصاحبه و بررسی اسناد و متون استفاده شده و دادههای حاصل از مصاحبه، کدگذاری سهگانهی باز، محوری و گزینشی شده و از میان آنها، 176 مورد کُدِ باز (بدون محاسبه همپوشانی) استخراج و سپس این کدها بر اساس تشابه و تفاوتهای موجود با هم مقایسه و 30 زیرطبقه (شامل مفاهیم و زمینه) به دست آمد. حاصل این دستهبندی، 9 طبقه فرعی و 4 طبقه اصلی برای مفهوم و یک طبقه برای زمینه به وجود آمد و درنهایت یک متغیر مرکزی پدیدار شد.
یافتهها: از تحلیلِ دادهها، چهار طبقهِ اصلی شامل «فرآیند» که خود دارای طبقۀ فرعیِ تغییرات و رفتارهای منجر به صحنهسازی، علت و انگیزه قتل و روابط بین مجرم و قربانی؛ «تسهیلگرها» شامل دو طبقۀ فرعی منابع و سیستم پشتیبانی؛ «موانع و عوامل بازدارنده» شامل موانع سازمانی و برونسازمانی؛ «دستاوردها» شامل موفقیت و کشفجرم و درنهایت «تشخیص صحنهسازی» بهعنوان مقولۀ مرکزی بهدست آمد و سپس با استفاده از مدل پارادایمی، نظریۀ خودبنیاد ارائه شد.
نتیجهگیری: نتایج حاصل از یافتهها نشان داد که تئوری تشخیص صحنههای ساختگی در جرم یابی قتل دارای چهار مؤلفه اصلی «شرایط علّی»، «فرایند»، تسهیلگرها، «موانع و عوامل بازدارنده» است که «دستاورد» آن یعنی تشخیص صحنههای ساختگی و کشف جرم، در گرو مدیریت برتر این مؤلفهها است.