چکیده:
زمینه و هدف: پلیس ویژه اطفال در لایحه رسیدگی به جرایم اطفال و نوجوانان مصوب هزار و سیصد و هشتاد و سه اشاره ولی منجر به تصویب نشد و همچنین قانون برنامه توسعه که به صورت ضمنی به موضوع پلیس ویژه اطفال پرداخته بود نیز اجرایی نشد؛ از این رو قانون آیین دادرسی کیفری مصوب هزارو سیصد و نود و دو در ماده سی و یک به ایجاد پلیس مخصوص اطفال و نوجوانان نموده و سازمان پلیس را مکلف به تشکیل آن شد؛ هدف از این پژوهش تبیین نقش پلیس ویژه اطفال در پیشگیری اجتماعی از بزهکاری آنان میباشد.
روششناسی: این مقاله به روش توصیفی – تحلیلی و به صورت کتابخانهای از طریق فیشبرداری به واکاوی پیشگیری اجتماعی از بزهکاری اطفال پرداخته است.
یافتهها و نتیجهگیری: اقدامات پلیس ویژه اطفال صرفاً جنبه پسینی و بعد از وقوع جرم ندارد، بلکه با ایجاد بستر روانشناسی – تربیتی؛ همکاری مناسب با والدین کودکان و مدیران مدارس و تعامل با مددکاران اجتماعی و سازمانهای مردم نهاد منجر به اقدامات پیشگیرانه اجتماعی از بزهکاری اطفال نیز خواهد شد؛ در همین راستا شایسته است که پلیس ویژه اطفال در این زمینه سیاست جنایی افتراقی و کارآمدی را طراحی و سازماندهی نماید.
Background and objectives: The Special Police for children was mentioned in the Children's and Juvenile Crimes Enforcement Act of 2004, but it was not ratified, nor was the implementation of the Development Plan, which was implicitly addressed the Special Police for Children, and, therefore, in Article 31 of the Criminal Procedure Code of 2014 supported the special police for children and adolescents and required the police organization to establishment it. Therefore, the authors aimed at explaining the role of the special police of children in social prevention of delinquency. Methodology: The present study aimed at investigating the social prevention of juvenile delinquency using a descriptive-analytic method, library study and note-taking. Findings and Results: The measures taken by special police for children are not merely a post-mortem and post-crime phenomenon, but by creating a psychological-pedagogical framework, proper collaboration with parents of children and school administrators and interaction with social workers and NGOs would lead to preventive measures against child delinquency. Therefore, it is desirable for the special police for children to design and organize a differentiated and effective criminal policy in this regard.
خلاصه ماشینی:
يافته ها و نتيجه گيري : اقدامات پليس ويژه اطفال صرفا جنبه پسيني و بعد از وقوع جرم ندارد، بلکه با ايجاد بستر روانشناسي – تربيتي ؛ همکاري مناسب با والدين کودکان و مديران مدارس و تعامل با مددکاران اجتماعي و سازمانهاي مردم نهاد منجر به اقدامات پيشگيرانه اجتماعي از بزهکاري اطفال نيز خواهد شد؛ در همين راستا شايسته است که پليس ويژه اطفال در اين زمينه سياست جنايي افتراقي و کارآمدي را طراحي و سازماندهي نمايد.
اين تفکيک مبتني بر فرض شخصيت در حال تکامل کودکان و نوجوانان و فرض شخصيت شکل گرفته و غيرقابل تغيير بزرگسالان است ؛ در ادبيات رايج جرمشناسي، اقدامات پيشگيرانه به دو دسته پيشگيري اجتماعي (فردمدار، از طريق رشد اجتماعي افراد و اجتماعات) و پيشگيري موقعيت مدار (کاهش فرصت ارتکاب جرم) تقسيم ميشود و از آن جا که پيشگيري وضعي به رغم مزيت هايي که دارد خالي از ايراد نيست و يکي از مهم ترين ايرادات آن، عدم اثربخشي آن نسبت به کودکان و نوجوانان است که بر اثر هيجانات و نه حسابگري، قوانين و هنجارها را نقض ميکنند؛ از اين رو بزرگترين راه پيشگيري از بزهکاري اطفال از نوع اجتماعي و از طريق ايجاد بستر روانشناسي – تربيتي در مدارس و مراکز آموزشي براي رشد و تحول مطلوب کودکان و نوجوانان است و از سوي ديگر تعامل مددکاري اجتماعي و سازمانهاي مردم نهاد با پليس ويژه اطفال در نظام حقوقي ايران آن چنان ضروري است که همکاري و همفکري مناسب در اين زمينه بايد وجود داشته باشد تا از مثله شدن امکانات و تواناييهاي کشور در زمينه توجه و عنايت به اطفال و نوجوانان خودداري گردد.