چکیده:
زبان شعر حافظ بسیار ظریف و رمزآلود است. در غزلهای او واژگان با دقت و ذوق زیباییشناسانة سرشاری انتخاب شدهاند؛ به نحوی که تمامی واژگان به نوعی با هم پیوند دارند و درهم تنیدهاند. یکی از ویژگیهای زبانی حافظ، همآوری واژگان متقابل با یکدیگر است. واژگان متقابل بیتهای حافظ نه تنها با یکدیگر پیوندهای معنایی آشکار و نهان دارند با دیگر واژگان نیز مرتبطند. از این رو، فهم رابطة مفهومی واژگان و به شکل خاص واژگان متقابل، نقش زیادی در کشف معناها و زیباییهای شعر حافظ دارد. به همین خاطر، در این پژوهش سعی شده است که نمونههایی از تقابلهای معنای «مدرج، مکمل، دوسویه، جهتی، ضمنی» در غزلهای حافظ انتخاب، رابطة مفهومی آنها با دیگر واژگان بیت تحلیل و کارکرد معنایی و زیباییشناسانة آن تبیین شود. سپس ترجمة علی عباس زلیخه از تقابلهای معنایی و کارکردهای آن نقد شود. نتایج پژوهش بیانگر این است که تقابلهای مورد بحث -به شکل خاص تقابلهای ضمنی- معانی بلاغی روشن و پنهان بسیاری را در شعر خلق کردهاند و کوچکترین تغییری در تقابل و تعادل واژگان، سبب میشود که معناها و انسجام بیت، تا حد زیادی فروکاسته شود.
The language of Hafez's poetry is very delicate and mysterious. In his sonnets (Qazals), the words have been accurately selected with great aesthetic taste. In such a way, all the words are somehow connected and intertwined with each other. One of the linguistic features of Hafez is the collocation of oppositions together. Oppositions used in Hafez's poems not only have explicit and implicit semantic connections but also are related to other words. Therefore, understanding the conceptual relationship of words, and in particular, oppositions, plays a great role in discovering the meaning and the elegance of Hafez's poetry. Hence, in this study, an attempt has been made to select examples of "gradable, complementary, symmetrical, directional, lexical, and implicit” oppositions in Hafez's sonnets. Also, the conceptual relationship with other words of the verse will be analyzed and its semantic and aesthetic function will be explained. Subsequently, Ali Abbas Zoleikhe's translation of semantic oppositions and their functions will be discussed and criticized. The results of the research indicate that the oppositions in question, especially implicit oppositions, have created many clear and hidden rhetorical meanings in poetry and the slightest change in the oppositions and balance of words leads to the reduction of coherence and meaning of the verse.
خلاصه ماشینی:
به همين خاطر، در اين پژوهش سعي شده است که نمونه هايي از تقابل هاي معناي «مدرج ، مکمل ، دوسويه ، جهتي، ضمني» در غزل هاي حافظ انتخاب ، رابطۀ مفهومي آن ها با ديگر واژگان بيت تحليل و کارکرد معنايي و زيباييشناسانۀ آن تبيين شود.
نتايج پژوهش بيانگر اين است که تقابل هاي مورد بحث -به شکل خاص تقابل هاي ضمني- معاني بلاغي روشن و پنهان بسياري را در شعر خلق کرده اند و کوچک ترين تغييري در تقابل و تعادل واژگان ، سبب ميشود که معناها و انسجام بيت ، تا حد زيادي فروکاسته شود.
افزون بر اين ، حافظ با هم آوري واژگان متقابل ، پارادوکس هاي هنرمندانه اي را خلق کرده است و تصويرها و تعبيرهايي دور از ذهن و ناآشناي زيبايي را نقش زده که سبب رندانه شدن شعر او و گريزپا شدن معاني و مضمون هايش شده است ؛ زيرا تقابل هاي شعرهاي او سبب شده اند که معنا از قالب تنگ و قاموسيشان فراروند و پرمايه تر شوند.
بنابراين ، تقابل هاي معنايي غزل هاي حافظ سبب انسجام بيت ها شده و معاني بسياري را خلق کرده است .
واژگان بيت هايي که حافظ سروده است به شکل هاي مختلف با هم پيوند دارند و بسياري از معناها و زيباييهاي شعر در ضمن اين پيوندها خلق شده اند.
برخي از واژگان متقابل حافظ ، چند معنا دارند و از دل اين معناهاي چندگانه ، تقابل هاي متعددي پديد آمده است .