چکیده:
زمینه و هدف: حکیم نظامیگنجوی، بزرگترین داستانسرای ایران، در آفرینش شاهکار بیبدیل خود وامدار آثار پیشینیان بوده است؛ چنانکه این اثر ارزنده حاصل «ارتباط و تعامل فکری او با خیل کثیری از منابع شفاهی و کتبی و متون تاریخی و داستانی و افسانه و اسطوره» است؛ یکی از راه های دسترسی به «دامنۀ مطالعاتی» و «وسعت اندیشه ها»ی شاعر، کشف و شناسایی مآخذ و سرچشمه های حکایات و تمثیلاتی است که به نظم کشیده است؛ این تحقیق بر آن است که مآخذ و سرچشمه های حکایات نظامی را -حداقل در مخزنالاسرار- در حد توان و امکانات بدست دهد و راه را برای مطالعات بعدی هموار کند.
روش مطالعه: پژوهشگران برخی از داستانهای خمسۀ نظامی را به روش توصیفی-تحلیلی مورد بررسی قرار داده و با توجه به وجوه افتراق و اشتراک آنها به میزان بهره مندی شاعر از متون پیشین دست یافته اند.
یافته ها: هر اثر ارزنده و کمنظیر بیشک حاصل ارتباط و تعامل فکری صاحب اثر با منابع پیشین است که معانی را با الفاظی نو و جامه ای زیبنده، خلاقانه و هنریتر ارائه میدهد. خمسۀ حکیم نظامی که از این قائده مستثنی نیست، بسیاری از قصه ها و حکایتهای متون پیشین را به سبک و سیاق خود آراسته و با اندک دستکاری بنظم کشیده است.
نتیجه گیری: میتوان به تاثیرپذیری مستقیم نظامی از برخی قصص و تمثیلات ازجمله «کتاب مقدس»، «نهجالبلاغه»، «بلوهر و بوذاسف»، «شرح اودانه ورگه»، «روایتهای جاینی»، «محاضرات الادباء و محاورات الشعراء»، «مروج الذهب و معادن الجوهر»، «عقد العلی للموقف الاعلی»، «تنبیه خواطر و نزهه النواظر»، «کلیات آثار پارسی خیام نیشابوری»، «دیوان انوری»، «احیاءالعلوم»، «حدیقۀ الحقیقۀ» و نیز تاثیرپذیری غیرمستقیم از «حیاتمردان نامی»، «اخبارالنساء»، «فردوسالحکمه»، «الملل و النحل»، «سیاستنامه»، «طبقاتالصوفیه»، «کشفالمحجوب» و... اشاره کرد. تاثیرپذیری شاعر از «حدیقۀ سنایی» بسیار چشمگیر و شایان توجه است.
BACKGROUND AND OBJECTIVES: Hakim Nezami -Ganjavi, the greatest storyteller of Iran, has been indebted to the works of his predecessors in creating his unique masterpiece. As this valuable work is the result of "his connection and intellectual interaction with a large number of oral and written sources, historical and fictional texts, myths and legends". One way to access the "scope of study" and "breadth of thoughts" of the poet is to discover and identify the sources and sources of anecdotes and allegories that have been put in order.
METHODOLOGY: Researchers have studied some of Khamseh Nezami's stories in a descriptive-analytical manner and have obtained the poet's benefit from previous texts according to their differences and commonalities.
FINDINGS: Every valuable and unique work is undoubtedly the result of the owner's intellectual connection and interaction with previous sources, which presents meanings with new words and beautiful, creative and artistic clothes. Khamseh Hakim Nezami, who is no exception to this rule, has adorned many of the stories and anecdotes of the previous texts in his own style and context and has arranged them with a little manipulation.
CONCLUSION: This research aims to obtain the sources and sources of military anecdotes - at least in the repository of secrets - as much as possible and pave the way for further studies; This research aims to obtain the sources of military anecdotes - at least in the repository of secrets - as much as possible and pave the way for further studies; One of the most important findings of this research is the direct military influence of some stories and allegories such as: "Biblical Bible", "Nahj al-Balaghah", "Blohar and Boudasaf", Udaneh Varga's commentary, Jaini narrations,"Lectures of Literature and Conversations of Poets"Aqd al-'Ali al-Muqqaf al-'Ali", ", "Generalities of the Persian Works of Khayyam Neyshabouri", He also mentioned the indirect influence of "famous men", "Akhbar al-Nisa '", "Ferdows al-Hikma", "Al-Mull wa al-Nahl", "Siyasnameh", "Tabqat al-Sufiya", "Kashfat al-Mahjoub" and so on. the poet's influence on "Sanai Hadigeh" and "al-Ahya al-olom" is significant and noteworthy.
خلاصه ماشینی:
سلماني هم حقيقت را گفت و اسکندر او را بخشيد اما: شــــد آگــه کــه در عــرصــــه گــاه جــهــان نهفتيـدة کس نماند نهان (اقبالنامه : ص ٤٧) ترکيب دو داستان حکيم گنجه با پاره تفاوتهايي در داستان «اسکندر و مرد حجام » در حديقۀ الحقيقۀ آمده است ، و آن اينکه مردي از شدت ضعف و بيماري نزد حکيم مراجعه کرد، چون حکيم علتي در او نيافت ، مرد علت ضعف خود را چنين بيان کرد: رازدارِ مـــلـــوک و پـــادشــــــهـــم با مزاج ملوّن و تبــهم شــــه ســـکنــدر دهــد همـــــــه کـامم که ورا من گزيده حجـّامم لــيــک رازيســــت در دلــم پــيــوســــت روز و شب جان نهاده برکف دست نـــتـــوانـــم گشــــــاد راز نـــهـــان که از آن بيـــمِ سر بود به زمان ســـال و مه مســـتمنـــــــــــــد و غمگينم بيش از اين نيست راه و آيينــم مرد حکيم دواي درد او را در اين ديد که : چــاهســـــاري بــبــيــن خــراب شـــــده گشته مطموس و خشک از آب شده انـــدر آن چـــاه گـــوي راز دلـــت تا بياسايد اين سرشته گِلت مرد چاره اي جز آن نديد و سرش را سوي چاه کرد و سه بار گفت : «شه سکندر دو گوش خر دارد» اما از قضا: زان کــهــن چــاه نــي بــُنــي بــررُســــت شــد قوي نيُبن و برآمد چُست ديــد مــردي شــــبــان در آن چــه نــي ببريد آن ني و شمردش في کـــرد نـــايـــي از آن نـــي تـــازه راز دل را که دانـد انـــدازه نـــاي چـــون دردمـــيـــد کـــرد آواز با خلايق که فاش کردم راز شــــه ســــکــنــدر دو گــوش خــر دارد خـلق از اين راز او خبر دارد تا سرّ شاه اسکندر در جهان فاش گشت و دستور داد تا زبان مرد حجام را ببرند: تـــا بـــدانـــي کـــه راز بـــهـــروزان بتـر از جمـر و آتش سوزان عــالــمــي پــر ز آتــش و تــف و دود بهتـر از يک سخن که راز تو بود (حديقه : ص ٤٨٥) مطابق با وجه افتراق و اشتراک حکايتها، تأثير نظامي از حديقه بوضوح نمايان گرديد.