چکیده:
رجالیان در باره وثاقت یا عدم وثاقت برخی راویان اتفاق نظر و درباره برخی دیگر اختلاف نظر دارند. روشن شدن وضعیت راویان مورد اختلاف، نیاز به بررسی قرائن و مطالعه دیدگاههای فقیهان و رجالیان دارد. یکی از راویانی که رجالیان و فقیهان در باره او اختلاف نظر دارند و نام او در سند دسته قابل توجهی از روایات آمده، یحیی ازرق است.در این مقاله که با استفاده از منابع کتابخانه ای و به شیوه توصیفی تحلیلی سامان یافته است، وثاقت یا مجهول بودن یحیی ازرق مورد بررسی قرار گرفته است. یافته های این پژوهش نشان از آن دارد که وی ثقه است و این شخص همان یحیی بن عبدالرحمن است که رجالیان در باره وثاقت وی اتفاق نظر دارند.
The rijals agree on the authenticity or unreliability of some narrators and disagree with others. Clarifying the situation of the disputed narrators requires examining the evidence and studying the views of the jurists and rijals. One of the narrators about whom the rijals and jurists disagree and whose name is mentioned in the document of a significant group of narrations is Yahya Azraq.In this article, which has been organized using library resources and in a descriptive-analytical manner, the authenticity or anonymity of Yahya Azraq has been examined. The findings of this study show that he is trustworthy and this person is Yahya bin Abdul Rahman that the rijals agree on his trustworthiness.ss
خلاصه ماشینی:
از ظاهر سخنان شيخ طوسي که هر يک از يحيي ازرق ، يحيي بن حسان و يحيي بن حسان کوفي را به طور جداگانه جزء اصحاب امام صـادق ع بـر شـمرده (رجـال طوسي : ۳۲۲ /۴۸۱۳، ۴۸۰۰، ۴۷۸۸، ۴۸۱۲)، چنين بر ميآيد هريک غير از ديگري اسـت و آنهـا افراد متعدد هستند، بنابراين ، يحيي ازرق در سند مردد بين ثقه و غير ثقه است زيرا تنها يحيي بن عبدالرحمن ازرق توثيق شده است (همان ، ۲۵۵/۵-۲۵۶) سپس از احتمالي ياد مي کند که نشان دهنده تمايل وي به آن اسـت ، زيـرا در ابتـدا اين فرد را مردد بين ابن حسان و ابن عبدالرحمن مي داند و وجود فرد ديگري غير از اين دو را نفي مي کند و در نهايت بر پايه اين قرينه که از ابن حسان در کتـب اربعـه روايتـي وجود ندارد، به تطبيق آن فرد برابن عبـدالرحمن ثقـه مـي رسـد و آنچـه در مشـيخه مـن لايحضر آمده را ناشي از اشتباه در تطبيق دانسته مي نويسد: «احتمال دارد مراد از يحيي الازرق در سند، يحيي بن حسان و يحيي بن عبدالرحمن الازرق باشد و شـايد غيـر ايـن دو، فرد ديگري وجود نداشته باشد؛ و تکرار در کلمات شيخ کم نيست ، و احتمال دارد اين تکرار ناشي از اين باشد که شيخ خـود را متعهـد بـه يـادکرد رجـال سـند بـر اسـاس حروف الفبا نمي داند و در نتيجه دچار سهو و اشتباه مي شود؛ در جايي از شخصـي نـام مي برد و آن را فراموش کرده در جاي ديگر مجـددا از وي يـاد مـي کنـد.
يحيي بن حسان الأزرق کان من أصحاب الإمامين أبـي الحسـن موسـي وأبـي الحسـن الرضـا ع وهـو متحد مع يحيي بن عبد الرحمن الأزرق وجاء في الأخبـار بلفـظ يحيـي الأزرق وهـو ثقـة (شـيخ صـدوق ، ۱۳۶۳، ج۴، ص۵۰۷)؛ در قاموس الرجال آمده است : «أقول : الظاهر أن الأصل فيهما واحد، والاختلاف فيه من باب اختلاف النظر (تستري ، ۱۴۲۲، ج۱۱، ص۲۷و ۳۶؛ همان ، ۶۲-۶۳)؛ تفرشي ، ۱۴۱۸، ج۵، ص۷۵ يک روايت از ابن حسان در کتب اربعه ، يکي بودن وي را با ابـن عبـدالرحمن اسـتفاده کرده و قائل به توثيق او شده اند (اردبيلي ، ۱۹۸۲: ۳۳۱/۲)؛ به طوري که مـي تـوان گفـت در همۀ کتاب هاي روايي ، فقهي و غير فقهي ، حتي يک روايت از وي وجود ندارد.