خلاصه ماشینی:
"» شیخ اشراق اگرچه از روح تعالیم اشراقی حکمت ایران باستان، یونان باستان و عرفایی چون ذوالنون مصری،ابو یزید بسطامی، سهل ابن عبد الله تستری،منصور حلاج،شیخ ابو الحسن خرقانی و ابو سعید ابی الخیر،از طریق مطالعهی آثار آنان آشنایی داشته است و حتی با عارفان و مشایخ صوفیهی زمان خود،مانند محی الدین عربی،ملاقات داشته و از تعلیم و تربیت آنها بهرهمند شده است،لیکن در هیچ مکتوبی از فردی به عنوان«پیر طریقت» او ذکری به میان نیامده است.
وجوه مشترک اندیشههای عرفانی سهروردی با حکمای یونان باستان-که میتوان آنها را از طریق مقایسهی آثار سهروردی و کتب یونان باستان مثل«اثولوجیا»14به دست آورد-عبارتاند از: نحوهی پیدایش موجودات و روابط آنها براساس دو عامل محبت و قهر؛برقرار بودن نسبتهای عددی میان عقول و خصوصیات نوری آنها؛عقیده در باب موسیقی افلاک؛ محرک بودن عشق و شیدایی در رسیدن انسان به مقام حقیقت و نزدیک شدن به«ایدهی نیک»و«نور الانوار»؛انحصار وجود در حوزهی محسوس و معقول یا نور و ظلمت؛اختصاص قلمرو نور به قلمرو عقول و نفوس و ارباب انواع و تعبیر از خدا به نور الانوار و جهان ظلمت به اجسام و اجرام؛آفرینش و عروج نفس به عالم برین براساس عشق؛اختصاص داشتن مقام ریاست حقیقی و ادارهی جامعه به حکیم(سهروردی از چنین شخصی به ؛قطب زمان»یا«امام متأله»تعبیر میکند)؛کیفیت صدور کثرت از وحدت و نحوهی پیدایش عقول؛تشبیه فیضان و صدور کثرت به تشعشع خورشید و دوام اشعه و دوام خورشید؛خیر محض بودن وجود؛ضرورت ارتقا به عالم الهی و بازگشت به اصل خویش؛ توانایی رجوع به ذات خود و عروج به عالم قدس از طریق خلع بدن؛به کار بردن کلمهی«اشراق»در معنای تابیدن انوار از«نور الانوار»؛امکان اعتقاد به وجود عالم انوار و صور عقلی در ارباب انواع از طریق شهود روحانی نه عقلی."