چکیده:
بیان مسئله:
ظهور تفکرات مدرنیزاسیون در قالب جریانی فراگیر در فرهنگ و ادب کشورهای جهان، علاوه بر اثرات ذهنی، به گونه عینی نیز در کالبد معماری و شهرسازی تجلی یافت و شکل دیگر و واژه های جدیدی به شهرها بخشید که از آنها می توان به شهرهای مدرنیستی یاد کرد. درحالی که در تهران در دوران پهلوی اول با پژواک مدرنیزاسیون تحولات چشم گیری رخ داده است، در مقاطع زمانی تقریبا مقارن در کابل، تفکرات سیاسی و اجتماعی و به تبع آن کالبد شهری با درون مایه همسانی با تهران در حال شکل گیری بود.
هدف پژوهش:
هدف پژوهش حاضر تبیین نقش پروژه مدرنیزاسیون و نحوه تاثیرگذاری آن بر تحولات ساختار کالبدی-فضایی کابل دوره امانی و تهران دوره پهلوی اول است تا به این سوال پاسخ داده شود که تحولات شهری تهران و کابل در دوره های مذکور دارای چه ساختار، ماهیت و جنبه های متفاوت و مشابهی بوده اند؟روش پژوهش: این پژوهش به صورت تاریخی-تطبیقی و با رویکردی کیفی به کمک مطالعات اسنادی صورت گرفته است که از روش تاریخی-تفسیری در بخش گردآوری مبانی نظری و روش توصیفی-تحلیلی در زمینه تحلیل و مقایسه تحوالات ساختار کالبدی-فضایی تهران و کابل استفاده کرده است.
نتیجه گیری:
مقایسه اقدامات مدرنیزاسیون رضاشاه و امان الله خان نشان می دهد شباهت زیادی در شدت و تنوع این اقدامات وجود دارد. می توان گفت شکل گیری شهر در این دو کشور درون زا، زایشی، جوششی، پویا و متاثر از زمینه جامعه نبوده است؛ بلکه ناشی از سیاست نوسازی و غربی سازی و مبتنی بر میل و دستورات دولت بوده است.
خلاصه ماشینی:
تأثیر مدرنیزاسیون بر ساختار کالبدی-فضایی تهران در دورۀ پهلوی اول و کابل در دوره امانی چکیده بیان مسئله: ظهور تفکرات مدرنیزاسیون در قالب جریانی فراگیر در فرهنگ و ادب کشورهای جهان، علاوه بر اثرات ذهنی، بهگونۀ عینی نیز در کالبد معماری و شهرسازی تجلی یافت و شکل دیگر و واژههای جدیدی به شهرها بخشید که از آنها می توان به شهرهای مدرنیستی یاد کرد.
درآنسو حکومت رضاخان نیز به عنوان سرآغاز عصری جدید در تاریخ ایران (عصری که که با عناوین مختلفی چون «دوران تجدد طلبی توأم با شیفتگی»، «سلطۀ شبه مدرنیسم» و «غربستایی» خوانده شده است) سرمنشأ كليۀ تحولات اقتصادی اجتماعی قرن حاضر تلقی میشود و پیدایش غالب نهادهای نوین به این دوران باز میگردد (سعیدیرضوانی، 1371، 328).
شرایط آرام دورۀ ناصری نسبت به دورۀ پادشاه قبلی کابل (حبیباللهخان 37 ) و در پی آن آمادگی بیشتری برای ورود به شهرسازی نوین در دورۀ رضاخان، ناامنی و شرایط جنگ، بیثباتی سیاسی و از همه مهمتر پرداختن به مسائل نژادپرستی درحکومتهای قبل از امانالله و حتی دورۀ پادشاهی او، عدم توجه به شهر و معماری، انحصار معماری در اختیار خواص در افغانستان، طولانی ودن حکومت رضاخان نسبت به حکومت اماناللهشاه و وجود منابع اقتصادی در ایران همچون نفت، عدم وجود منبع اقتصادی مناسب در افغانستان و وابستگی به سایر کشورها باعث شده بود زمینه و شتاب تغییرات در ساختار شهری در دوران امانالله کمتر فراهم شود.
در یک جمعبندی کلی میتوان ویژگیهای اصلی حاکم بر شهرسازی نوین معاصر در تهران و کابل را چنین بیان کرد: در دورۀ پهلوی اول و امانی برای اولین بار در تاریخ شهرسازی ایران و افغانستان، دخالت ارادی و برنامهریز شده در بافت قدیمی پایتخت دو کشور در سطح کلان صورت میگیرد.