چکیده:
هنر و عرفان از دیرباز با یکدیگر ارتباط داشتهاند. تئاتر یکی از هنرهایی است که از جنبههای گوناگون با عرفان و مناسک عملی تصوف مرتبط است. ریچارد شکنر (1943م) نظریهپرداز معاصر در حوزه اجرا و نمایش، در اثر خود با عنوان: «نظریه اجرا» (Performance Theory) از نوعی فرم اجرایی سخن میگوید که میتواند از جهات گوناگون همچون وجود «Actuals» در بطن اجرا، با «واقعههای» عرفانی که در اثر مکاشفه بر قلب سالک ریخته میشود، ارتباط داشته باشد. او در تحلیل این مفهوم به نظریات میرچا الیاده (1986-1907م) اشاره میکند، که برمبنای آن وقوع «Actuals»، اجراگران را در زمان و مکانی قدسی قرار میدهد. «واقعه عرفانی» در عرفان اسلامی نیز حالتی ذکر شده که برای سالک براثر انجام اعمال بدنی خاصی همچون برخی از ریاضتها، روی میدهد. بنابراین به نظر میرسد در دو مفهوم پیشگفته، ازیکسو با «عمل» و فعالیتهای اجرایی و ازسویدیگر با رویدادی قدسی مواجه هستیم. در این جستار برآنیم تا پس از شرح مختصری از نظریه اجرای شکنر، با بررسی و تبیین آرای صوفیانی که در رابطه «واقعه» عرفانی سخن گفته یا قلم زدهاند، به واکاوی مفهوم «Actual» بپردازیم. لازم به ذکر است این پژوهش به شیوه مطالعات کتابخانهای و با روش مقایسهای انجام شده است.
خلاصه ماشینی:
ريچارد شکنر(١٩٤٣م ) نظريه پرداز معاصر در حوزٔە اجرا و نمايش ، در اثر خود با عنوان : «نظريه اجرا» (Performance Theory) از نوعي فرم اجرايي سخن ميگويد که ميتواند از جهات گوناگون همچون وجود «Actuals» در بطن اجرا، با «واقعه هاي» عرفاني که در اثر مکاشفه بر قلب سالک ريخته ميشود، ارتباط داشته باشد.
گفتني است شکنر براي تشريح مفهوم «Actuals» آشکارا به آيين هاي ديني و عرفاني همچون «ذن بوديسم » اشاره ميکند (شکنر، ١٣٨٦: ٢٥).
٥. «واقع سازي» يا «Actualizing» در اصطلاح شکنر از نظر شکنر «Actual» يا واقعه ها، نوع خاصي از تفکر و عمل هستند که با مفهوم «زمان » در پيوند بوده و علاوه بر اينکه ميان زمان هاي «گذشته » و «حال » ارتباط برقرار ميکنند، امور «دروني» و «بيروني» را نيز با يکديگر مرتبط ميسازند (شکنر، ١٣٨٦: ٨٦).
بنابر آنچه گفته شد، شکنر در تشريح مفهوم «واقعه » از عبارت «واقع سازي» استفاده ميکند و معتقد است شرح اين اصطلاح در نظريه «واقع سازي دوباره » الياده بيان گرديده .
از منظر او واقعه ها در خلال اعمال اجرايي و نمايشي براي فرد حادث ميشود و در اين حال فرد خود را در مکان و زماني ديگر احساس ميکند که «واقعيت دوم » نام دارد.
واقعه ها که با مفاهيم متناظري همچون مکاشفه ، تجلي و اصطلاحات عرفاني ديگري چون حال ، وقت و مراقبه پيوند ناگسستني دارند، عبارت از اموري هستند که فرد صوفي در خلال اعمال اجرايي که در عرفان عملي از آن سخن به ميان آمده ، وقوع آن را بر قلب و جان خود احساس ميکند.