چکیده:
این مقاله که به بررسی تحول زبان در شعر دورهی مشروطیت اختصاص دارد،ابتدا نقش زبان را در آفرینش شعر مطرح میکند و تأثیر عوامل اجتماعی و دگرگونیهای فرهنگی را در تغییر و دگرگونی زبان از طریق شعر دورهی مشروطیت نشان میدهد.شعر این دوره که پاسخ به نیاز زمان بود،با این که از نظر محتوا و اندیشه کاملا جدید بود،نتوانست با زبانی کاملا نو خود را نشان دهد؛بنابراین سعی میکرد اندیشههای تازه را با استفاده از همان ابزارهای سنتی شعر ارائه دهد.این احتیاط اگرچه امکان نوآوری را از زبان شعر میگرفت،اما به معنی التزام در استفاده از زبان کهن نبود.به همین دلیل شاعر این دوره،تا آن جا که توانست خود را به زبان مردم نزدیک کرد و عمیقترین عواطف و احساسات اجتماعی را در شعر متجلی کرد. معرفی نویسنده:آقای محمد علی محمدی در سال 0431 در شهر بیرجند متولد شده است. وی فارغالتحصیل رشتهی دکترای ادبیات فارسی است و هماکنون مشغول تدریس در مراکز آموزشی و دانشگاههای بیرجند است.
خلاصه ماشینی:
"خطاها و لغزشهای فراوانی که در زبان بعضی از شاعران این دوره-چه در سطح واژگانی و چه در سطح نحوی-صورت میگیرد،مبین همین موضوع است؛یعنی هجوم اندیشههاینو و فوران عاطفه و احساس به برخی شاعران کم مایهتر،فرصت کافی برای پرداختن به انسجام قواعد زبان را نمیدهد؛ مانند: طبع من مسئول تاریخ است ساکت مانم ار هان به وجدانم مرا تاریخ مدیون میکند (کلیات عشقی،ص 533) از طرف دیگر مخاطبان جدید شعر نیز زبان آشنای خود را طلب میکنند و شاعرانی مثل عارف یا عشقی که میخواهند با ادب و زبان رسمی با مردم حرف بزنند اشتباه میکنند؛زیرا به قول دکتر شفیعی کدکنی«میخواستند سنتزی از زبان عامیانه و زبان ادب را به وجود آورند.
چون گشت ز نو زمانه آباد ای کودک دورهی طلایی وز طاعت بندگان خود شاد بگرفت ز سر خدا خدایی نه رسم ارم نه اسم شداد گل بست زبان ژاژ خایی زان کس که ز نوک تیغ جلاد مأخوذ به جرم حق ستایی تسنیم وصال خورده یار آر (دیوان دهخدا،ص 7) با این همه اشعار دهخدا بیشتر به دلیل کثرت کاربرد واژههای عامیانه و علاقهی خاص شاعر به مضامین فرهنگ عامیانه، شعر خواصی شده است که با ادبیات عوام سر و کار دارند؛لذا برای کسانی که آشنا به فرهنگ عامه و زبان آنها نباشند،نامفهوم است."