چکیده:
استنباط حکم از سکوت معصوم یکی از روشهای متداول در اجتهاد فقهی است. این روش دارای ملاکات مختلفی است و کمتر مورد ارزیابی تفصیلی واقع شده است. نوشته حاضر به روش تحلیلی انتقادی از منابع فقهی و اصولی و حدیثی با استناد به روایات و سیرههای عقلائی در صدد بررسی موضوع است. سکوت معصوم از سه جهت قابل بررسی است. جهت اول معصوم به عنوان فردی از افراد جامعه عقلا و به عنوان یک متکلم عرفی لحاظ میشود و شکی نیست که سکوت متکلم عرفی در مقابل سخن یا رفتار خاصی، منشا ظهور حال است و از آنجا که ظهور حال افراد، با شرایط خاصی حجت است میتواند منشا استنباط حکم شرعی باشد. در جهت دوم معصوم به عنوان یک مکلّف در نظر گرفته میشود و سکوت معصوم از این باب، مورد ارزیابی قرار میگیرد. در این صورت در مواردی که ملازمه میان سکوت و حکم شرعی ثابت شود مانند موارد وجوب امر به معروف و نهی از منکر یا وجوب ارشاد جاهل، استنباط حکم شرعی ممکن خواهد بود و در جهت سوم معصوم به عنوان مبلّغ و معلّم لحاظ میشود که میتواند بیش از پیش راه را برای استنباط از سکوت باز کند. در نوشته حاضر با توجه به روایات موجود و همچنین تحلیل سیره عقلا، امکان برداشت از سکوت معصوم در جهات سهگانه مورد ارزیابی قرار گرفته و برایند آن، تایید فیالجمله حجیت چنین برداشتی در جهات مذکور است.
خلاصه ماشینی:
بررسی وجود ملازمه میان سکوت معصوم با وجود حکم پرسش اساسی آن است که آیا از منظر عرف، سکوت مولا یا رئیس نسبت به عبد و مسئول دلالت بر حکمی دارد؟ به بیان دیگر، سکوت در مواقع خاص از جانب مولا که دارای ظهور حال است آیا حجت عقلائی برای استنباط برای عبد محسوب میگردد یا خیر؟ البته برای بدست آوردن سیره عقلائی و برداشت عرفی چه بسا بتوان از میان روایات و استنادات ائمه اطهار( نیز کمک گرفت؛ بنابر این در این قسمت علاوه بر ارزیابی عرف، روایاتی که میتواند دلالت بر ارتکازات عقلائی داشته باشد مورد توجه قرار خواهد گرفت و طبیعتاً این روایات با روایاتی که میتواند دال بر تعبد شرعی در مسأله باشد که در قسمت بعد مورد بررسی قرار میگیرد متفاوت است.
4 شرط دیگر وجود احتمال تاثیر است؛ بنابر این اگر این ترک واجب یا انجام حرام از سوی کسانی باشد که ولایت ائمه( را قبول ندارند این دلیل جاری نیست؛ بلکه ممکن است گفته شود ایشان به علت عدم قبول ولایت، لزوم امر به معروف و نهی از منکر در مورد صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج3، صص211-212.
2 بنابر این با توجه به اینکه ادله وجوب ارشاد جاهل مانند آیه کتمان شامل معصومین( نیز میشود میتوان چنین ادعا کرد که معصوم نیز وظیفه خود میداند ارشاد جاهل کند و از آنجا که در ائمه معصومین( احتمال اشتباه و غفلت وجود ندارد، در صورتی که شخصی در محضر امام از روی جهل، مرتکب فعلی که محتمل الحرمه یا وجوب است شود و ایشان او را ارشاد نکنند این امر دلالت بر عدم حرمت یا عدم وجوب آن فعل دارد.