چکیده:
میرداماد با کاملندانستن نظامهای فلسفی پیش از خود (سینوی و اشراقی)، نظامی نوین به نام حکمت یمانیه را تأسیس کرده است و به تصریح خود میرداماد، از ارکان مهم این نظام، وعاء دهر است. وی از این نظریه در مباحث جهانشناسی و خداشناسی، مانند چگونگی پیدایش جهان، موجودات زمانمند، مکانمند و نیز تبیین چگونگی علم تفصیلی پیشین واجبالوجود به موجودات استفاده میکند. با وجود اهمیتی که میرداماد برای وعاء دهر قائل است، پس از وی، حتی ملاصدرا، شاگرد بیواسطهی میرداماد، نیز به این نظریه بیاعتنایی کرده است. در نوشتار حاضر با روش بررسی و تحلیل آثار میرداماد و مقایسهی آن با آرای ملاصدرا، به تبیین چرایی مطرحشدن وعاء دهر در آرای میرداماد پرداختهایم و سپس ایرادهای ملاصدرا به آنرا تشریح کردهایم تا در خلال مقایسهی میان آرای این دو اندیشمند، ایرادهای این نظریه و نیز علت رویگردانی ملاصدرا از وعاء دهر آشکارتر شود. در پایان نیز به بیان تلاشهای حاج ملاهادی سبزواری برای آشتیدادن وعاء دهر میرداماد با مبانی حکمت متعالیه پرداختهایم.
Mirdamad, by rendering incomplete the philosophical systems of his predecessors (Sinai and Ishraghi), initiated the establishment of a new system called the wisdom of Yamaniyeh (Hekamt-e Yamaniyeh), and according to Mirdamad himself, one of the important pillars of this system is “VeaaDahr”. He used this theory in the discussions of cosmology and theology, such as how the universe came into being, temporal and spatial beings, as well as how the previous detailed knowledge of the necessity of existence approached to explaining the beings. Despite the importance that Mirdamad attached to “VeaaDahr”, even his successor and disciple, Mulla Sadra, did not welcome this theory. In this article, by examining and analyzing Mirdamad's works and comparing them with Mulla Sadra's views, we have explained why “VeaaDahr” was raised in Mirdamad's views and then elaborated on Mulla Sadra's objections to it, so that while comparing the views of these two thinkers, we might as well clarify the reasons why Mullah Sadra repudiated “VeaaDahr”.
خلاصه ماشینی:
ايرادهاي وعاء دهر ميرداماد از منظر ملاصدرا و جايگاه آن نزد حکيم سبزواري خديجه قاسمي مقدم لاله حقيقت چکيده ميرداماد با کامل ندانستن نظام هاي فلسفي پيش از خود (سينوي و اشراقي)، نظامي نوين به نام حکمت يمانيه را تأسيس کرده است و به تصريح خود ميرداماد، از ارکان مهم اين نظام ، وعاء دهر است .
با وجود اهميتي که ميرداماد براي وعاء دهر قائل است ، پس از وي، حتي ملاصدرا، شاگرد بيواسطه ي ميرداماد، نيز به اين نظريه بياعتنايي کرده است .
موجودات پيش از تحقق در عالم ماده ، در وعاء دهر، با وجود دهري خود که محيط بر زمان است ، به عينه در نزد واجب الوجود حضور دارند و همين وجود بيواسطه ي آن ها نزد واجب الوجود، منشأ علم حضوري و پيشين به آن هاست .
براساس آنچه گفته شد، ميرداماد معتقد است که علم واجب الوجود به ماسوي که همان حضور موجودات در وعاء دهر است ، اين ويژگيهاي را دارد: ١.
براساس آنچه گفته شد، حکيم سبزواري براي دهرِ مدنظر ميرداماد، مراتبي حقيقي و عيني قائل است ، درحاليکه خود ميرداماد همه ي موجودات را در وعاء دهر، در عرضي واحد، نزد واجب الوجود حاضر ميداند.
٦. نتيجه گيري منظور ميرداماد از وعاء دهر اين است که تمامي موجودات ، حتي زمان ، مکان و هيولاي اولي، مستقيماً از خود واجب الوجود، بدون واسطه و در سلسه اي هم عرض و برابر به وجود آمده اند.