چکیده:
از نظر تاریخی، گرایش غالب به یکی از مذاهب فقهی در بخشهای خاصی از سرزمینهای اسلامی، همواره موضوعی در خور توجه و به مطالعه نیازمند است. اندکی پس از استقرار حکومت امویان در اندلس، مذهب مالکی، مذهب رسمی مسلمانان این سرزمین و جایگزین مذهب اوزاعی شد. این در حالی است که مذهب غالب در شرق جهان اسلام، مذهب حنفی و خاستگاه فقه مالکی نیز مدینه بود. این پژوهش درصدد است، زمینهها و دلایل گرایش حکومت و مردم اندلس به مذهب مالکی و عوامل پایداری فقه مالکی را در دورۀ حکومت امویان اندلس با روش تحلیلی و با استناد به منابع تاریخی واکاوی کند. یافتههای پژوهش نشان داد، رحلههای فقیهان اندلس به کانونهای مذهب مالکی، در گروش مردم اندلس به مذهب مالکی نقش مهمی ایفا کرده و پشتیبانی حکومت اندلس از مذهب مالکی به نهادینهشدن آن نیز سرعت بخشیده است. همچنین، بساطت فکری بیشتر مسلمانان اندلس، با نگرش و آموزههای مذهب مالکی سازگاری بیشتری داشت؛ ازاینرو در زمینهسازی حاکمیت مذهب مالکی مؤثر بود.
Historically, the prevailing tendency towards a school of Islamic jurisprudence in a particular region of Islamic territory is worthy of investigation. Shortly after the establishment of the Umayyad in Andalusia, Maliki became the official school of the Andalusian Muslims by replacing the ʾAwzaʿi school. At the same time, the leading school in the east of the Islamic territory was Hanafi. This article intends to survey the causes of the government's tendency and people in Andalusia toward the Maliki school based on historical references. The result indicates that the Andalusian jurists who visited the centers of Maliki school played an essential role in this conversion. Furthermore, the Maliki school was also supported by the Andalusian government. The intellectual simplicity of the Maliki school was also in accordance with the Andalusian intellectual atmosphere
خلاصه ماشینی:
اهتمام نداشتن اصحاب و عالمان اوزاعی به نشر و تثبیت مذهب اوزاعی در اندلس ، یکی از عواملی بود که به افول این مذهب در آن سرزمین انجامید؛ برای نمونه مصعب بن عمران، قاضی قرطبه ، ابتدا بر مذهب اوزاعی بود، امّا با سفری که به حجاز داشت ، تحت تأثیر مذهب مالکی قرار گرفت و تغییر مذهب داد (النباهی ، ٤٥).
بعضی از نویسندگان معتقدند که اختلاف بین هشام و برادرش سلیمان ، فرزند ارشد عبدالرحمان داخل و طرفداران شامی او که به شورش و طرد سلیمان و یارانش انجامید (عنان ، ٢٤١/١)، سبب آن بوده است که هشام به اندیشۀ ترک مذهب اهل شام ، یعنی اوزاعی فرو رود و در جست وجوی مذهبی دیگر برآید که در نتیجه ، آن را در مذهب مالکی یافت ، سپس به رعایت این مذهب و پیروان آن پرداخت (بیضون، ٢١٢)؛ امّا در منابع تاریخی شواهد کافی برای تأیید این نظر در دست نیست و گرایش هشام به مذهب مالکی را باید در سطح کلان تر واکاوی کرد.
با بررسی منابع تاریخی ، رحلۀ بسیاری از فقیهان اوزاعی مذهب اندلس به حجاز و شاگردی نزد مالک و اصحاب او مشاهده میشود که تحت تأثیر وی به مذهب مالکی گرویدند؛ همانند سعید بن عبدوس که نزد مالک در مدینه علم آموخت و هنگامی که به اندلس بازگشت ، یکی از فقهای مالکی برجسته به شمار میرفت و به فضل علمش صاحب فتوای طلیطله شد (ابن فرضی، ١٣٧/١).