چکیده:
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر سیستم کنترل مدیریت در رفتارهای غیراخلاقی بود. مطالعه حاضر به دنبال اعتبارسنجی مدل نظری مطالعه لنگوین و مندوزا (2012) و آزمایش تئوری فرضیههای تهیه شده توسط نویسندگان، که آنها را به صورت تجربی آزمایش نکردند، میباشد. بنابراین، سوالی که در این مطالعه بررسی شد، این بود که کدام ابعاد MCS نشان داده شده توسط لنگوین و مندوزا (2012)، درک عدالت سازمانی را افزایش داده و رفتار غیراخلاقی مدیران را کاهش میدهد؟ در این راستا، پرسشنامهای بین مدیران ارشد و میانی شرکتهای فعال در بازار بورس اوراق بهادار در بازه زمانی اردیبهشت ماه سال 1400 لغایت خردادماه سال 1400، توزیع گردید و براساس طرح پژوهشی پیمایشی، شامل پرسشنامهای از لوسینا کلین و همکاران (2018) که 114 پاسخدهنده تکمیل نمودند، روابط بین متغیرهای پژوهش با فرضیه ارائه شده توسط لنگوین و مندوزا (2002) بررسی شد و دادهها با استفاده از نرمافزار PLS Smart نسخه 3 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصل از مدلسازی معادلات ساختاری نشان میدهد که مشارکت در تعیین اهداف، درک عدالت رویهای را افزایش میدهد؛ یعنی روند مشارکت در تعیین اهداف منصفانه در نظر گرفته میشود، اما این امر با پاداش مدیران ارتباط نزدیکی ندارد. به همین ترتیب، نادیده گرفتن جنبههای کنترل نشده توسط مدیران در ارزیابی عملکرد، منجر به درک عدالت رویهای و توزیعی نمیشود.
The purpose of the present research is to review the effect of management control system (MCS) on unethical behaviors. The current study aims to validate the theoretical model of the study of Langevin and Mendoza (2012) and also theoretically test the hypothesis formulated by the authors, although not experimentally tested yet. Therefore, the following research question is explored in the present study: Which aspects of MCS presented by Langevin and Mendoza (20102) increase organizational justice and decrease unethical behaviors of managers? In this regard, a questionnaire was distributed among the senior and middle managers of active corporations in the stock exchange from April 2021 to May 2021. According to a survey research plan including a questionnaire from Louisiana Klein et al., completed by 114 participants, the relationship between research variables and the hypothesis presented by Langevin and Mendoza (2012) was reviewed and the data was analyzed using PLS Smart software/version 3. The results obtained from modeling the structural equations show that participation in setting the goals can increase perception of procedural justice; it means that participation in setting fair purposes is taken into account but this issue does not have a close relation to the managers’ reward. Thus, ignoring uncontrolled aspects by the managers in performance assessment does not lead to the perception of procedural and distributive justice.
خلاصه ماشینی:
بنابراين ، سوالي که در اين مطالعه بررسي شد، اين بود که کدام ابعاد MCS نشان داده شده توسط لنگوين و مندوزا (٢٠١٢)، درک عدالت سازماني را افزايش داده و رفتار غيراخلاقي مديران را کاهش ميدهد؟ در اين راستا، پرسشنامه اي بين مديران ارشد و مياني شرکت هاي فعال در بازار بورس اوراق بهادار در بازه زماني ارديبهشت ماه سال ١٤٠٠ لغايت خردادماه سال ١٤٠٠، توزيع گرديد و براساس طرح پژوهشي پيمايشي، شامل پرسشنامه اي از لوسينا کلين و همکاران (٢٠١٨) که ١١٤ پاسخ دهنده تکميل نمودند، روابط بين متغيرهاي پژوهش با فرضيه ارائه شده توسط لنگوين و مندوزا (٢٠٠٢) بررسي شد و داده ها با استفاده از نرم افزار PLS Smart نسخه ٣ مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند.
Management control system پژوهش حاضر به دنبال اعتبارسنجي مدل نظري مطالعه لنگوين و مندوزا (۲۰۱۲) و آزمايش تئوري فرضيه هاي تهيه شده توسط نويسندگان ، که آنها را به صورت تجربي آزمايش نکرده اند، است .
بنابراين ، سؤالي که در اين مطالعه مطرح ميشود، اين است ؛ که کدام ابعاد MCS نشان داده شده توسط لنگوين و مندوزا (۲۰۱۲)، درک عدالت سازماني را افزايش ميدهد و رفتار غيراخلاقي مديران را کاهش ميدهد؟ ٢.
1. Cohen-Charash & Spector لنگوين و مندوزا (۲۰۱۲) چهار ويژگي مهم يا ابعاد اصلي MCS را شناسايي کردند: مشارکت مديران در تعيين اهداف ، اصل قابل کنترل بودن ، بازخورد با کيفيت و اندازه گيريهاي مختلف عملکرد.