چکیده:
هزارویکشب داستانهایی از زبان یک قصهگوی ادیب و آگاه است که از داستانهای ملل مختلف و ادبیات داستانی پیش از خود آگاه است؛ بهطوریکه گفتهاند بهندرت داستانی در این کتاب وجود دارد که پیشروان، مشتقات یا نظیرههایی نداشته باشد. یکی از حکایتهای این کتاب «حکایت مکر زنان» است که ساختار پیرنگی آن مشابهتهای فراوانی با داستان «سودابه و سیاوش» در شاهنامه دارد. این پژوهش به شیوه تطبیقی و بر اساس نظریه تزوتان تودروف؛ دانشمند ساختارگرای بلغاری- فرانسوی، به مقایسه عنصر پیرنگ و عناصر آن پرداخته و به این نتیجه دستیافته است که پیرنگ در دو داستان، بسیار به هم نزدیک بوده و این شباهت ساختاری پیرنگ در دو داستان، به ریشه و پیشینۀ آنها مربوط است. گفتار حاضر بر آن است که حکایت مکر زنان از کتاب هزارویکشب بنا بر دلایل ریشهشناسی و همانندی و همگونی ساختار پیرنگی دو داستان و تحریر هزارویکشب در روزگاری پسینتر از پیدایش داستان سیاوش در ایران، میتواند گزارش و روایتی دیگر از داستان سیاوش باشد که در شاهنامه فردوسی روایتشده است.
Thousand and One Nights is tales from the language of an informed and literate narrtor which is aware from tales of different nations anf fiction litertures earlier than himself (or herself); such that it is said that there is rarely an story in this book that not to have leaders, derivatives and similarities. One of anectodes of this book is "Anectode of Women's Imposture" which its plot structure has many similarities with "Soudabeh and Siavash" tale in Shahnameh. This research in a comprativemanner, has addressed to this narrative elements and has obtained this conclusion that the plot in these two stories is very close to each other and this similarity of the plot structure in these two stories is related to thier root and background. Present sermon implying that anectode of Women's Imposture from Thousand and One Night book beacause of morphophonemics reasons and similarity and harmony of plot structure of these two stories and writing of Thousand and One Night in periods earlier than emersion of the Siavash tale in Iran, can be another report and narration from Siavash tale that has been narrated in Ferdowsi's Shahnameh
Article number: 0
خلاصه ماشینی:
تأثيرپذيري «هزار و يک شب » از داستانهاي شاهنامه (مطالعۀ موردي: خوانش تطبيقي پيرنگ و عناصر آن در داستان «سودابه و سياوش » از شاهنامه و «حکايت مکر زنان » از هزارويک شب ) * دکتر محمود حيدري عضو هيأت علمي دانشگاه ياسوج نصيب الله الوندي فر ** چکيده هزارويک شب داستان هايي از زبان يک قصه گوي اديب و آگاه است که از داستان هاي ملل مختلف و ادبيات داستاني پيش از خود آگاه است ؛ به طوريکه گفته اند به ندرت داستاني در اين کتاب وجود دارد که پيشروان ، مشتقات يا نظيره هايي نداشته باشد.
داستان سياوش از جلد دوم شاهنامه ، تصحيح و چاپ جلال خالقي مطلق انتخاب شده ، و حکايت مکر زنان نيز در شب پانصدوهفتادوهشتم از کتاب هزارويک شب ترجمۀ عبداللطيف طسوجي است .
کشمکشهاي کنيزک با خود، ملک زاده و وزيران و حتي پادشاه ، همه به دنبال دل دادن با ملک زاده و رد خواستۀ او از طرف ملک زاده اتفاق ميافتند: چو سودابه روي سياوش بديد پر انديشه گشت و دلش بردميد چنان شد که گفتي طراز نخ ست وگر پيش آتش نهاده يخ ست کسي را فرستاد نزديک اوي که پنهان سياوخش رد را بگوي که اندر شبستان شاه جهان نباشد شگفت ار شوي ناگهان بدو گفت : مرد شبستان نيم مجويم که با بند و دستان نيم (فردوسي، ١٣٩٣: ١٢- ٢١١) در اين نقطه از داستان سير عادي داستان به هم ميخورد.