چکیده:
در دوران معاصر، ادیبات تطبیقی به عنـوان شـاخه ای مهـم در مطالعـات ادبـی زمینـۀ بررسـی اشتراکات و اختلافات میان ادبیات دو ملت یا دو شاعر و نویسنده را فراهم ساخته است . در این میان ، خیام در ادبیات فارسی و معری در ادبیات عربـی، دو اندیشـمندی هسـتند کـه زمینـه هـای فکـری مشابهی دارند که این امر بهانه ای برای بررسی تطبیقی مختلفی میان دو نویسنده به دست می دهـد.
این دو نویسنده در بسیاری از زمینه ها از قبیل : اعتقاد به ناپایداری دنیا و زندگی انسان ، معاد و تردید در آن ، شک و بدبینی و اعتقاد به جبر و سرنوشت هم فکر و همسو هستند. چنین اندیشه هایی سـبب شد هر دو نویسنده به کفر و زندیق بودن متهم شوند. این پژوهش درصدد است سه مقولـۀ مهـم از قضایای انسان به عنوان «مرگ »، «زندگی» و «معاد» را در بوتۀ تطبیـق و بررسـی قـرار دهـد. هـدف پژوهش شناخت اندیشۀ دو شاعر در سه مقولۀ مورد بحث به قصد دستیابی بـه جهـان بینـی هـر دو نویسنده است . روش به کار رفته در این پژوهش ، توصیفیـ تحلیلی است که بر پایۀ مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی قصد دارد اندیشه های دو شاعر را از لابه لای اشعارشان بسنجد، ولی با در نظر گرفتن این نکته که خیام چون بعد از معری به دنیا پای نهاد و با اشعار او آشنایی داشت ، از بعضـی از افکـار وی تاثیر پذیرفت و این تاثیرها در شعر او شایستۀ ملاحظه است که این موضوع زمینۀ ورود مکتـب فرانسوی را در تحقیق ایجاب می کند. نتیجه نشان می دهد که هر دو شاعر اندیشه هـای واحـدی در این مقوله ها دارند، لیکن بدبینی معری بـیش از خیـام اسـت و انکـار او بـا صـراحت بیشـتری بیـان شده است .
خلاصه ماشینی:
پژوهش هاي تطبيقي زبان و ادبيات ملل سال ٤، شمارٔە ١٢،تابستان ١٣٩٧ بررسي تطبيقي ديدگاه عمر خيام و ابوالعلاء معري پيرامون زندگي، مرگ و معاد ١.
روش به کار رفته در اين پژوهش ، توصيفيـ تحليلي است که بر پايۀ مکتب آمريکايي ادبيات تطبيقي قصد دارد انديشه هاي دو شاعر را از لابه لاي اشعارشان بسنجد، ولي با در نظر گرفتن اين نکته که خيام چون بعد از معري به دنيا پاي نهاد و با اشعار او آشنايي داشت ، از بعضـي از افکـار وي تأثير پذيرفت و اين تأثيرها در شعر او شايستۀ ملاحظه است که اين موضوع زمينۀ ورود مکتـب فرانسوي را در تحقيق ايجاب مي کند.
از نظـر زمـاني، ايـن دو در برهه اي نزديک به يکديگر زيسته اند، اما خيام از آن رو که پس از معري متولد شده اسـت و به سبب آشنايي با زبان عربي، مي توان گفت که از اشعار ابوالعلاء معري آگـاه بـود و از افکار وي تا حدي تأثير پذيرفته است .
اما صرف نظر از بحث تقليد و محاکات مي بينيم که دغدغۀ فکري عمدٔە دو شاعر، بيم از مرگ و نابودي و سرانجام آدمي در جهان بازپسين است و به اعتبار يگانگي آبشخورهاي فکري و رنگ پذيري خيام از معري، همانندي هاي بسياري ميان انديشه هاي دو شاعر ديده مي شود، ولي آنچه بين آن ها جدايي مي افکند، شيؤە برخورد با آن اسـت .
نويسـنده مهم ترين افکار خيام و معري و زندگي اين دو شاعر را در بوتۀ نقد قرار داده است .