چکیده:
پژوهش حاضر با هدف بررسی «الگوی نمونۀ اعلای عشق» در پیکرۀ منظوم لیلی و مجنون اثر نظامی گنجوی انجام گرفته است. بدین منظور، استعارههای مفهومی حوزۀ عشق (مجنون به لیلی) از پیکرۀ موردنظر استخراج و پس از دستهبندی آنها از لحاظ حوزههای مبدأ، با الگوی نمونۀ اعلای پیشنهادی کووچش (1986/1988) مقایسه شد تا میزان مطابقت عشق مفهومیشده در پیکرۀ لیلی و مجنون با الگوی فوق مشخص شود. نتایج این بررسی نشان داد تفاوتها بسیار جزئی است و تقریباً تمامی حوزههای مبدأ متعلق به الگوی نمونهای عشق، در پیکرۀ موردبررسی نیز به کار رفته است. بنابراین بهطرز قابلتوجهی با الگوی نمونۀ اعلا همخوانی و مطابقت دارد. حوزههای مفهومی آتش، موجود زیبا، عدم تعادل شامل مستی، دیوانگی و بیماری، گیاه و اسارت، بهترتیب پرکاربردترین مفاهیم بهکاررفته در پیکرۀ موردنظر بودند. از میان سه نوع استعارۀ مفهومیِ متعلق به الگوی نمونۀ اعلای عشق، استعارههای هستیشناختی و پس از آن، استعارههای حوزۀ شدّت از لحاظ فراوانی، بیشترین کاربرد را در پیکرۀ موردبررسی داشتهاند. در میان استعارههای هستیشناختی، بیشترین کاربرد متعلق به حوزۀ مبدأ «موجود زیبا» بوده، در میان استعارههای شدّت، «آتش» دارای بیشترین کاربرد است. مفهوم اسارت با مفهوم ضمنی مثبت و خوشایند، تنها حوزۀ مبدأ متعلق به عشق نوعی بود که در میان دادهها یافت شد. مواردی نیز مشاهده گردید که مفهومسازی عشق در پیکرۀ موردبررسی، متفاوت با الگوی موردنظر عمل کرده است. ازجملۀ این موارد میتوان به کاربرد حوزۀ مبدأ «گیاه» و نیز انواع «نیرو» در نگاشت با مفهوم عشق اشاره کرد.
The purpose of this study was to investigate the ‘prototypical model of love’ in the poetry story of ‘Lily and Majnoon’ by Nezami. To do so, the conceptual metaphors of love (Majnoon’s love for Leyli) were extracted from the corpus, categorized according to the source domains, and then compared with the model of love proposed by Kovecses (1986/1988). The purpose was to see to what extent the model and the corpus are in line with each other. The results of data analysis showed that all the source domains of the prototypical model of love were also found in the corpus under study. This implies that there is significant conformity between them. The concepts of fire, beauty, insanity, plant, and bondage were found to be the most frequent source domains used in the corpus. Among three types of love metaphors, ontological metaphors and metaphors of unity were the most and the least frequent metaphors respectively. Also, the concept of ‘beauty’ and ‘fire’ was mostly used domains. The concept of ‘bondage’, with positive and pleasant implications, was the only source domain belonging to the typical model of love. There have also been cases where the conceptualization of love in the corpus was different from the theoretical model, including the use of the ‘plant’ as the source domain in mapping with the concept of love.
خلاصه ماشینی:
ق ) يکي از نمونه هاي عشق کامل و ايدئال از نوع زميني (انساني) است ، در اين جستار برآنيم تا الگوي شناختي عشق را در پيکرة فوق مورد بررسي قرار داده ، به سؤالات زير پاسخ دهيم : تا چه حد عشق مجنون نسبت به ليلي به الگوي نمونۀ اعلا نزديک است و در کدام يک از استعاره هاي مفهومي با مدل شناختي اشتراک دارد؟ از سوي ديگر، با توجه به خاستگاه فرهنگي احساسات ، به ويژه عشق ، چه تفاوتي بين الگوي عشق به کاررفته در پيکرة موردبررسي و الگوي نمونۀ اعلا وجود دارد؟ اگرچه تحقيق حاضر را نميتوان اولين پژوهشي قلمداد کرد که به استعاره هاي مفهومي عشق از ديدگاه شناختي ميپردازد، آنچه اين پژوهش را از ساير مطالعات مشابه متمايز ميسازد اين است که الگوي به کاررفته ، با پيکرة موردبررسي هماهنگي و همخواني دارد.
عشق آتش است : تناظر بين عشق و آتش ، يکي از مهم ترين و پرکاربردترين حوزه هاي مبدأ در الگوي عشق و نيز در پيکرة موردبررسي بوده و اين استعاره ، پرکاربردترين حوزة مبدأ به کاررفته در ليلي و مجنون است .
مقايسه و نتيجه گيري براساس آنچه در بخش پيش آورده شد و با استناد به حوزه هاي مبدأ به کاررفته در پيکرة ليلي و مجنون ، در اين بخش ميتوان کاربرد الگوي نمونۀ اعلاي عشق را در پيکرة فوق بررسي کرد و به تناسب بين الگوي موردنظر و پيکرة تحت مطالعه دست يافت که خود گامي است در جهت رسيدن به جنبه هاي جهان شمول حوزة عشق .