چکیده:
ابراهیم ابوالعافیه و اسحاق لوریا، از عرفای بنام یهودی، قرائتی متفاوت و نو از فرآیند آفرینش و نجات ارائه دادهاند که با سنت توراتی بسیار متفاوت است، البته هر دوی آنها تعالیمشان را در قالب تفسیر تورات مطرح کردهاند. ابوالعافیه همسو با سنت اولیه قبالایی، بر این باور است که آفرینش از طریق سلسلهای از فیضانات الهی صورت گرفته است. نجات نیز به مثابۀ بالا رفتن از نردبان یا سیر معکوس فرآیند آفرینش است که در طی آن روح دوباره به عالم الوهیت میپیوندد و رستگار میشود. اما لوریا فرآیند آفرینش را با استفاده از مفهوم صیمصوم (عقبنشینی خداوند) توضیح میدهد و معتقد است که انسانها گرفتار زادمرگهای مکررند. اما، با برخی اعمال، از جمله مناسک دینی، مراقبه و توبه میتوان فرآیند طولانی تناسخ را کوتاه کرد. پس انسان در فرآیند نجات خود نقش مهمی دارد.
Abraham Abulafia and Isaac Luria, two famous Jewish mystics, have presented a different and new description of creation and salvation, which is very different from the Torah tradition. However, both of them have presented their teachings in the form of interpretation of the Torah. In accord with the early Kabbalistic tradition, Abulafia believes that the creation took place through a series of divine emanations. Salvation is like climbing a ladder or the reverse course of the creation process, during which the soul rejoins the world of divinity and will be redeemed. But Luria explains the process of creation using the concept of Tzimtzum (God's retreat) and believes that humans are subject to repeated births and deaths. But, with certain practices, including religious rituals, meditation and penance, the long process of reincarnation can be shortened. So man plays an important role in the process of salvation.
خلاصه ماشینی:
اما لوريا فرآيند آفرينش را با استفاده از مفهوم صيمصوم (عقب نشيني خداوند) توضيح ميدهد و معتقد است که انسان ها گرفتار زادمرگ هاي مکررند.
در سنت قبالا، اين عبارت مزامير: «با کلام خدا آسمان ها ساخته شدند»٢، اينگونه تفسير ميشود که خدا با انگاره هاي رياضي که رمز آن ها در حروف زبان عبري پنهان است ، جهان را آفريد.
در قبالا، پيوند اين مفهوم با نماد درخت زندگي، سبب شد تا تصويري به وجود آيد که بر طبق آن سفيراها (شاخه هاي درخت )، که نماد ارتباط خداوند با انسان و جهان است ، بر بدن انساني در حال مراقبه ترسيم شود.
٥ اين انديشه در متون عرفاني يهود از جمله زهر نيز مورد تأکيد قرار گرفته : غير يهوديان متعلق به جهان زيرين ، يعني جايگاه شياطينند؛ در حالي که روح فردي يهودي دست کم قابليت رسيدن به ساحت امور الهي را دارد.
بنابراين براي «ترجمه و تفسير متن قبالايي»، بيش از يک راه وجود دارد و ابوالعافيه در تفسير خود چنين مينويسد: «قبلا اين مبحث در دو بخش کوتاه توضيح داده شده است .
٥ ابوالعافيه ، مطابق با نظريه زهر، بر اين باور بود که آفرينش در ابتدا از انفجار نوري آغاز شده که نمادي از نور الهي است .
بنابراين ابوالعافيه معتقد بود که آفرينش جهان از طريق فيضانات الهي يا ان سوف صورت گرفته است .
2 اما اين پايان همه چيز نبود، فرآيند تيقون که به موجب آن جرقه ها و بارقه هاي پراکنده شده ، بار ديگر با هم يکي ميشدند و شخينا به خداوند بازگردانده ميشد، براي انسان نيز تجديد و تکرار شد.