چکیده:
در این مقاله سعی بر این است تا با تحلیل نوشتگان موجود در رابطه با جرم شناسی راست جدید،مفهوم و انواع مهم آن تبیین گردد. بر این اساس، پس از تحلیل مفاهیم موجود در مکتب جرم شناسیراست جدید، مبنی بر شیوهی پیدایش و بسط اندیشه های جرم شناختی، انواع گرایشات موثر در آن نیزمورد بررسی قرارگرفته است. نتیجه اینکه با توجه به ارائهی رویکردهای اصلاحگرا توسط نظریهپردازانمتعدد عرصه جرم شناسی که قائل به تاثیرپذیری مجرم از شرایط زیستی ـ روانی و اجتماعی بودهاند، باآغاز دههی 1980و نوعی چرخش سیاسی به سوی جناح راست، شاهد گفتمانی توده گرا که متضمنبرخورداری مجرم از آزادی اراده و نیاز به مقابله با جرم و دست یازیدن به رویکردهای سزاگرا وسرکوبگر است، میباشیم، این مکتب با دلایلی همچون خیزش فزایندهی جرایم، افزایش ترس ناشی ازجرم، جسارت مجرمین و تضعیف نظام عدالت کیفری موجب تجدید حیات مکتب کلاسیک در قالبنئوکلاسیک نوین گردیده است؛ با این وصف که در جرم شناسی راست نو رسوخ دیدگاههای سیاسینیز مشهود است
خلاصه ماشینی:
١ مع الوصف يکـي از مکاتـب نوظهـور کـه در دهـه هـاي پيشين شکل گرفت ، مکتب جرم شناسي راست جديـد٢اسـت ، کـه بـه نـوعي در برابر ديدگاههاي جرم شناختي اصلاح گرايانه قرار گرفت و به دنبال افـول هيبـت و قدرت نظام عدالت کيفري از حيث متهم شدن بـه مسـامحه و سـهل گيـري بـا مجرمين و تحميل هزينه هاي هنگفت اقتصادي به دسـتگاه قضـايي، در برخـي از کشورهاي آمريکايي و اروپايي، به تدريج رشد يافت ؛ در اين راسـتا آرا مخـالفين از جانب جناح راست و محافظه کاران قوت گرفت ؛ تا جايي کـه موجـب شـد از طريق شکل دادن به افکار عمومي بين رسانه ها و سياستمداران، موافقت اکثريـت عظيمي از مردم را با رويکردهاي خويش به دست آورده و بـه تحکـيم موقعيـت سياسي - اجتماعي خود بپردازند.
٤به نظر نگارندگان آنچه که وجه مميزه اين مکتب با ساير تئـوريهـاي مطروحه در عرصه ي جرم شناسي اسـت ، تضـعيف انديشـه هـاي جـرم شـناختي تعامل گرا يا واکنش اجتماعي در گذشته اي نه چندان دور است کـه بـر رويکـرد جرم شناختي گذار از انديشه به عمل تغليب داشته است ؛ ايـن امـر در برخـي از کشـورها همچـون آمريکـا، کانـادا، اسـتراليا و برخـي کشـورهاي اروپـايي مثـل انگلستان، سوئد و نيوزلند که امروزه با استقبال از مکتـب راسـت جديـد مواجـه شدهاند، با استدلالهايي از قبيل جسور شدن مجـرمين ، کـاهش قـدرت و هيبـت حقوق کيفري و افزايش ترس ناشي از جرم موجـب تحـول در رويکـرد متوليـان نظام عدالت کيفري و بازگشت به ديدگاههاي سزاگرا شده است .