چکیده:
سیاست جنایی ممکن است در چهارچوب تعریف شده توسط عناصر اساسی منطقی جرم ارزیابی شود. این (عناصر) مجرم باانگیزه و توانا، قربانی یا هدف و کنترل هستند. تنها در ترکیب معینی از این سه عنصر است که جرم میتواند رخ دهد و سیاست جنایی به یک یا چند مورد از این عناصر میپردازد. اهداف سیاست جنایی در موارد چهارگانه ذیل تعریف شده است: به حداقل رساندن هزینههای اجتماعی جرم؛ به حداقل رساندن هزینههای کنترل جرم؛ توزیع این هزینهها؛ و انجام این کار به شیوهای عادلانه. اگر قرار است سیاست جنایی دانشبنیان تعریف و اجرا شود، چنین ملاحظاتی باید در نظر گرفته شوند. در شرایط واقعی، این مهم بهندرت بهصورت جامع انجام میشود. در مقابل، سیاست جنایی اغلب بهطور ساده بهعنوان «مبارزه با جنایت»، یعنی در فضای جنگ، درک میشود. امروزه، سیاست جنایی بهصورت ویژه نیازمند بررسی دقیق است، زیرا هم جرایم و هم محیط آنها در حال تغییر سریع هستند. این موضوع تصمیمسازی را در موقعیت سختی قرار میدهد و بر ضرورت درک صحیح از موقعیت تأکید میکند. بنابراین، نیاز شدیدی به تحقیقات بهروز در مورد اشکال قدیمی و جدید جرم وجود دارد و چنین تحقیقاتی باید به تمام عناصر اصلی جرم بپردازد. آینده نزدیک سیاست جنایی بسیار تحت تأثیر بحران مالی است. این امر ضرورت بیشتر وجود یک (نظام) کنترل جرم آگاهانه دانش بیانتر و باکیفیت بهتر را ایجاب میکند. در آینده نزدیک ممکن است شاهد تحولات مثبت و منفی باشیم که اگر سیاست جنایی بهطور مسئولانه و همهجانبه اتخاذ نشود، تحولات منفی بیشتر خواهد بود. جایگزین سیاست جنایی «مثبت»، تحت عنوان (سیاست جنایی) آرمانشهری اما با اهداف دستیافتنی پیشنهاد میشود.
Criminal policy may be assessed in a framework that is defined by the logical basic elements of crime. These are the motivated and able offender, the victim or target, and control. It is only in certain combinations of these three elements that a crime can take place, and criminal policy addresses one or several of these elements. The objectives of criminal policy are defined being fourfold: to minimize the social costs of crime; to minimize the costs of crime control; to distribute these costs; and to do this in a fair manner. It is such considerations that are to be accounted for if knowledge-based criminal policy is to be defined and implemented. In real-life terms, this is rarely being done comprehensively. Criminal policy is, in contrast, often simplistically understood as „fighting crime“, i.e. in terms of warfare. Today, criminal policy requires careful consideration in particular because both crimes and their environment are undergoing rapid change. This puts decision-making in a particularly demanding situation and accentuates the need for valid knowledge of the situation. Therefore, there is great need of updated research on old and new forms of crime, and such research should address all central elements of crime. The near future of criminal policy is much influenced by financial crisis. This creates high demands for a more consciously knowledge-based and better quality crime control. The near future may see both positive and negative developments, the negative ones being more likely if criminal policy is not made in a responsible and comprehensive manner. The alternative of a positive criminal policy is suggested as a utopian but achievable goal.
خلاصه ماشینی:
اهداف سياست جنايي در موارد چهارگانه ذيل تعريف شده است : به حداقل رساندن هزينه هاي اجتماعي جرم ؛ به حداقل رساندن هزينه هاي کنترل جرم؛ توزيع اين هزينه ها؛ و انجام اين کار به شيوه اي عادلانه .
در فرض عمل بدين شکل ، سياست جنايي به صورت بسيار مضيقي به مانند «مبارزه با جرم » يا بازدارندگي و پيشگيري از جرم با اتکاء به نظام عدالت کيفري درک شده است ، علاوه بر اين ، سيستم عدالت کيفري همان طور که ميدانيم اساسا فقط مجرم را مورد خطاب قرار داده است .
اقدامات اصلاحي و مباحثات پيرامون نظام عدالت کيفري اغلب در مورد تغيير چهارچوب قانون بوده است : قضازدايي ، جرم زدايي ، حبس زدايي ، جايگزين هاي زندان ، ضمانت اجراهاي جديد، عدالت ترميمي و غيره .
با توجه به اين چهارچوب ، همان طور که مارکوس فلسون به آن اشاره کرد جرم امري ساده است که از سه عنصر منطقي تشکيل شده است که براي وقوع جرم لازم است : مرتکب ، هدف /بزه ديده و کنترل ناکافي .
کنترل خارجي به ميزان زيادي مورد تحقيق قرار نگرفته است و همچنين کار زيادي در مورد تأثير متقابل بين سه عنصر اساسي منطقي جرم وجود ندارد.
در اين معنا، مبارزه با جرم را ميتوان به عنوان موضوعي براي خود بازتابي سيستم در نظر گرفت : چه ويژگي هايي از نظام (عدالت کيفري ) در هنگام وقوع جرم درگير شده است ؟ بااين حال ، اين معنايي نيست که معمولا عبارت «مبارزه با جرم » به کار ميرود.