چکیده:
در میان منابع مربوط به تاریخ دورۀ پیشااسلامی، از زندقه بعنوان یکی از ادیان رایج در قبیلۀ قریش یاد شده است. با توجه به اینکه این گزارش اغلب در آثار مربوط به قرن دوم هجری ثبت گردیده و در این دوره، زندقه در معانییی متعدد استفاده میشده، این پرسش در ذهن تاریخپژوهان دورۀ پیشااسلامی اهمیت پیدا کرده است که زندقه رایج در قریش مشمول و مصداق کدام معنا بوده است. در گزارش ابنکلبی در مثالبالعرب، بعنوان قدیمیترین گزارشی که در این زمینه در دست است، نکاتی در مورد زندقه قریشیان مطرح شده که میتواند ما را در شناخت معنای آن یاری رساند؛ اول آنکه طبق این گزارش، ظهور زندقه در قریش، نشئت گرفته از مواجهه تاجران قریش با اهالی حیره بوده است و مسیحیان حیره تعلیمدهندگان زندقه معرفی شدهاند. دوم آنکه، اسامی زنادقه قریش در این گزارش ضبط شده است. لحاظ این دو مولفه، نشانگر آنست که زندقه رایج در قریش، نه بمعنای پیروی قریشیان از ادیان گنوسی، همچون آیین مانوی، است، نه بمعنای مزدکگرایی ایشان، و نه بمعنای ارتداد و گرایش آنها به ثنویت مجوس، بلکه ـ با استناد به دیگر قرائن ـ تنها بمعنای عدم باورمندی به مبدا یا معاد است.
خلاصه ماشینی:
همچنین بر مبناي برخی از روایات مذکور در آثار قرن چهارم ببعد، میتوان گفت زندقه ـ در معنای ارتداد ـ در زمان امیرالمومنین (ع) نیز رایج بوده است (ابنبابویه، 1413: 3/ 152؛ طوسی، 1407: 10/ 139؛ حرانی، 1404: 406ـ405؛ عیاشی، 1380: 1/ 190؛ 2/ 2؛ کلینی، 1407: 1/ 78، 169، 188؛ همان: 3/ 509؛ همان: 7/ 257؛ ابنبابویه، 1378: 1/ 86؛ ابناشعث، بیتا: 128؛ ابنحیون، 1385: 2/ 481؛ و با فرض صحت انتساب اثباتالوصیة به مسعودی، 1384: 158).
اگر استعمال زندقه در معنای ارتداد را در روزگار امیرالمؤمنین (ع) بپذیریم، این ارتداد بمعناي رویآوردن از اسلام به آيينهای گنوسی نیست، بلکه همانطور که اشاره شد، این زندقه بمعناي بیدین شدن یا گرویدن به ستارهپرستی و امثال آن بوده است، اما از قرن دوم ببعد، در مورد مسلمینی( 6 ) بکار رفته است که در ظاهر ابراز اسلام میکردند اما در باطن، به آيين مانوی یا نحلههای مشابه آن گرویده بودند، یا آنکه ملحد شده بودند، یا آنکه رأیی مخالف با ضروریات دین داشتند (جاحظ، 2002: 155، 262؛ همو، 1424: 4/ 457ـ447؛ دارمی، 1416: 204ـ203، 209، 213؛ مسعودی، 1409: 3/ 421، 4/ 224؛ ابنندیم، 1350: 401؛ علمالهدی، 1998: 1/ 148ـ1127؛ رازی، 1381: 47؛ بیرونی، 1403: 196؛ تفتازانی، 1409: 5/ 227).
151ق) دربارة نضر بنحارث ـ که بگفته ابنکلبی در زمرۀ زندیقان قریش بوده است ـ میتواند احتمال استعمال زندقه در مورد اعتقاد به ثنویت یا آموختن عقاید یا اساطیر ایرانیان را تقویت کند؛ بگفتة ابناسحاق، نضر به حیره سفر کرد و در آنجا تاریخ شاهان ایران و داستانهای رستم و اسفندیار را آموخت و پس از بعثت، با بیان این داستانها سعی میکرد مردم را از آیات قرآن رویگردان کند (ابناسحاق، 1410: 201؛ ابنهشام، بیتا: 1/ 200).