چکیده:
ابوالقاسم میرفندرسکی (حدود ۱۰۵۰-970ق)، حکیم و فیلسوف عصر صفوی، در مشهورترین اثر خود با عنوان رسالۀ صناعیه مباحثی در باب موسیقی نظری دارد. از این نظر، او در بین فیلسوفان این دوره کمنظیر است. اما هدف میرفندرسکی، بر خلاف فلاسفۀ اوایل دورۀ اسلامی، نه آموزش فنی موسیقی از طریق متن مکتوب، بلکه استفاده از مثال موسیقی نظری برای توضیح اقسام صناعات (پیشهها) است. در مقالۀ حاضر، که با هدف بررسی آراء فلسفی میرفندرسکی در ارتباط با موسیقی ذیل دستهبندی صناعات نوشته شده، با استفاده از روش کیفیِ تحلیل متن و مواد تاریخی و کتابخانهيی، ضمن مرور مختصر تاریخی بر احوال و آثار و اندیشههای میر، مقدمات نظری رساله و اصطلاحات بکاررفته در آن را شرح دادهایم تا از آنجا بتوان به مراد مؤلف از مثال موسیقی نظری پی برد. مهمترین نتیجۀ ضمنیيي که از مباحث موسیقایی اثر میگیریم اینست که در این دوره، علما تمایز روشن و قاطعی میان علم و عمل موسیقی قائل بودهاند، تا آنجا که ممکن بود یک عالم دینی برجسته، برغم وقوف کامل بر موسیقی نظری، داشتن گوش موسیقایی، و حتی تدریس آن، از اشتغال عملی به موسیقی بپرهیزد و طلاب خود را نیز از آن برحذر دارد. این واقعیت را میتوان از نشانههای آشکار جدایی علم و عمل موسیقی در این دوران دانست.
Mir Abulqasim Mir Findiriski (1562-1640) , Iranian Philosopher of the Safavid era, has presented some discussions on theoretical music in his most famous work entitled Risalah Sanaiyyah, which has made him unique among the philosophers of this period. However, unlike the philosophers of early Islamic period, Mir Findiriski uses the example of theoretical music in order to explain different types of profession rather than teach music based on written texts. The present paper aims to investigate Mir Findiriski’s philosophical views in relation to music as a profession following the qualitative method of content analysis and using historical and library resources. Here, while providing a brief historical review of Mir Findiriski’s life, works, and thoughts, the authors have explained the theoretical foundations of the treatise and the technical terms used there in order to clarify the writer’s intention of resorting to the example of theoretical music. The most important implication of music-related discussions in this work is that, during this period, scholars made a clearly explicit distinction between the knowledge and practice of music. In fact, it was possible for prominent religious scholars to have complete mastery over theoretical music but avoid listening to music, teaching it, or practically dealing with it and warn their seminary students against any practical involvement with music. This fact can be considered as one of the clear signs of the separation of the knowledge and practice of music during the Safavid era.
خلاصه ماشینی:
مهمترین نتیجۀ ضمنیيي که از مباحث موسیقایی اثر میگیریم اینست که در این دوره، علما تمایز روشن و قاطعی میان علم و عمل موسیقی قائل بودهاند، تا آنجا که ممکن بود یک عالم دینی برجسته، برغم وقوف کامل بر موسیقی نظری، داشتن گوش موسیقایی، و حتی تدریس آن، از اشتغال عملی به موسیقی بپرهیزد و طلاب خود دانشآموختۀ دکتری پژوهش هنر، دانشگاه تربیت مدرس، تهران: ايران (نويسنده مسئول)؛ sahand.
مسعودیه (۱۳۹۱) در فهرست خود نامی از این اثر نبرده، اما دانشپژوه (۱۳۹۰: ۱۱) ضمن اشارهيی گذرا به احوال میرفندرسکی، رسالۀ صناعیه را بهاختصار معرفی کرده و گفته است که مؤلف در این اثر از موسیقی نیز بحث میکند.
سیدحسین میثمی با وجود اینکه تحقیق جامعی در باب موسیقی عصر صفوی انجام داده، اما هیچ اشارهيی به رسالۀ صناعیه نداشته و صرفاً در صفحهيی از کتاب خود، که به ذکر فقهای عصر صفوی اختصاص داده، از میرفندرسکی نام برده است (میثمی، ۱۳۸۹: ۱۰۷).
حالات سهگانه در نسبت علم و عمل موسیقی یکی از دشوارترین مباحث موسیقایی کتاب در باب نوزدهم (میرفندرسکی، ۱۳۸۷: 182ـ ۱۸۱) مطرح شده است، جایی که نویسنده سه حالت متفاوت را بهمراه مثال بیان میکند: حالت اول اینست که گاهی به پشتوانۀ توانایی عملی، علمی میخواهیم که به انجام عملی منجر شود؛ مثلاً در نوازندگی ساز عود از نغمۀ مطلق (دستباز) آغاز میکنند و بعد انگشتان بترتیب پردههای مختلف از بم به زیر را میگیرند و آهنگی حاصل میشود.
البته مباحث موسیقایی میرفندرسکی در رسالۀ صناعیه جنبۀ آموزشی ندارد، بلکه هدف میر آنست که از مثال موسیقی نظری برای توضیح منظور خود از تقسیم صناعات به شش طبقه و دوازده قسم (مشخصاً قسم نهم) استفاده کند.