چکیده:
یکی از شبهاتی که در سطحی وسیع بر ضد مبانی فکری حکومت اسلامی به ویژه مساله ولایت فقیه ترویج میشود، این است که تشکیل حکومت در دوره غیبت، موجب بدبینی مردم نسبت به اسلام میشود؛ زیرا در این دوره به سبب غیبت امام معصوم علیهم السّلام، با تشکیل حکومت دینی، خطاهایی توسط مسوولین حکومتی رخ میدهد که مردم خطاهای آنان را به حساب اسلام میگذارند و نسبت به اسلام بدبین میشوند و طبعا بدبینی مردم نسبت به اسلام، مفسده بالاتری در بر دارد. شبهه مذکور علاوه بر آنکه منطبق بر هیچ یک از حجج اربعه نیست، مخالف سیره و برخی واقعیتهای دوره معصومین: نیز میباشد و با برخی قواعد اصول فقه؛ مانند قاعده «میسور» نیز مخالف است که در این پژوهش، شبهه مذکور بر اساس ادلّه فوق، واکاوی و نقد شده است.
One of the doubts that are widely levelled against the intellectual foundations of the Islamic government, especially the issue of the guardianship of the Muslim jurisconsult, is that the formation of the government during the Period of Occultation causes people to be pessimistic about Islam and such pessimism about Islam carries with it a massive corruption. Because in this period, due to the absence of Infallible Imam, with the establishment of a religious government, mistakes are made by government officials, and people tend to ascribe their mistakes to Islam and become pessimistic about Islam. In addition to the fact that the mentioned doubt does not correspond to any of the Four Proofs, it is also against the life-style of the Infallibles and some realities in the period when the Infallibles were present, and even run contrary to some rules of the principles of jurisprudence, for example, with the rule “المیسورلایسقط بالمعسور” which says “that which is easy should not be abandoned due to what is difficult”. The mentioned doubt has been analyzed and criticized based on the above evidence.
خلاصه ماشینی:
گرچه خود امیرالمؤمنین علیه السلام با توجه به مقام امامت خویش و نیز مشروعیت نداشتن فتوحات ، از حضور مسـتقیم خـود و فرزنـدان خـویش در جنـگ هـا خودداری می کردند، ولی برخـی صـحابه نزدیـک آن حضـرت در فتوحـات مشـارکت می کردند؛ از جمله حضور عمار یاسر در فتح شوشتر (دینوری ، ١٣٦٨، ص ١٣٠؛ طبری ، ١٣٨٧ق ، ج ٤، ص ٩٠؛ قمی ، ١٣٦١، ص ٢٩٩؛ بلاذری ، ١٩٨٨م ، ص ٣٦٣ و ٣٦٩؛ ذهبی ، ١٤١٣ق ، ج ٣، ص ١٩٨ و خلیفۀ بن خیاط ، ١٤١٥ق ، ص ٨١) و یا شرکت مالک اشتر در جنگ قادسیه که با امپراتوری ساسانی ایران بود (دینوری ، ١٣٦٨، ص ١٢٠) و فضل بـن عباس که گفته شده در جنگ مَرج الصُّفَّر و یا در جنگ اجنادین که هر دو در سـال ١٣ هجری بوده است ، به شهادت رسید و برخی نیز شهادت او را در جنگ یرموک در سال ١٥ هجری دانسته اند (ابن اثیر، ١٤٠٩ق ، ج ٤، ص ٦٦) و هاشم بن عتبۀ بن ابـی وقـاص مرقال در جنگ قادسیه (دینوری ، ١٣٦٨، ص ١٢٠) و خالد بن سعید بـن عـاص کـه در جنگ مَرج الصُّفَّر (ابن کثیر دمشـقی ، ١٤٠٧ق ، ج ٧، ص ٣٢) و بنـا بـه نقلـی در جنـگ اجنادین (ابن عبدالبر، ١٤١٢ق ، ج ٢، ص ٤٢٢) به شهادت رسید.