چکیده:
بیان مسئله: علیرغم توافق کلی دربارة ضرورت وجود فضاهای عمومی کارآمد برای بهبود ابعاد مختلف زندگی در شهر، در زمینة معیارهای شکلگیری فضای عمومی کارآمد بهعنوان مفهومی همواره در حال تکامل یکپارچگی وجود ندارد. به نظر میرسد برخی از معیارهای برشمردهشده بنابر جزءنگری و بخشینگری فلسفی، با سیر تحول این مفهوم از فضای شهری بر اساس تقابل توده و تهی به فضای ایدهآل برای تحقق دموکراسی و شکوفایی حیات اجتماعی و موجودیتی فرایندی و رابطهای همگام نیست. این مسئله نیاز به بازبینی تعاریف هنجاری «شکل خوب فضای عمومی» را با اتخاذ دیدگاهی کلنگر و دربردارندة ابعاد انسانی-معنایی فضا و اثرگذاری عاملیتهای دیگر نظیر ویژگیهای زمینه و نهادهای قدرت روشن میسازد.
هدف پژوهش: هدف از نگارش این پژوهش، ارزیابی نظریات موجود دربارة «فضای عمومی کارآمد» و ارتباط آن با سیر تحول معنایی و عملکردی فضا در حوزة عمومی شهر است. بهگونهای که ضمن ارائة تصویر کلی از روند تحول مفهوم میانرشتهای «فضای عمومی»، شکاف دانش در ادبیات نظری پیشین مشخص شده و با ارائة رویکرد مناسبتر، امکان پیشرفت و توسعة تئوری در این زمینه مهیا شود.
روش پژوهش: به منظور ترکیب و نقد دیدگاههای پیشین و زمینهسازی برای مفهومسازی مجدد در زمینة «فضا در حوزة عمومی شهر» از روش تحقیق مرور یکپارچه بهره گرفته شده است. اطلاعات به روش مطالعة کتابخانهای براساس ساختار مفهومی مرور گردآوری شده و به روش تحلیل انتقادی و طبقهبندی مفهومی، تجزیه و تحلیل شده است.
نتیجهگیری: تعاریف هنجاری-تجویزی فضای عمومی کارآمد با روند تحول تعریف محتوایی-توصیفی فضای عمومی همگام نیست. درنتیجه جهتگیری معرفتشناسانة نادرست به مفهوم فضا، معیارهای جزءنگرانه تنها به یکی از وجوه کالبدی و معنایی فضا یا جمع جبری این دو مورد توجه کرده و تصویری جامع از مفهوم چنددیالکتیکی و مورد مناقشة فضا در حوزة عمومی شهر ارائه نمیدهند. بهگونهای که علیرغم اشکال جدید ارتباط درهمتنیدة انسان و شهر در لوای مفاهیم «مکان عمومی» و «فرایند شهری عمومی»، شاهد نوعی عقبگرد تاریخی به مفاهیم «فضای شهری» یا بازنمایی و تصویری گزینششده از مفاهیم «فضای عمومی» و «مکان عمومی» هستیم. تعریف شکل خوب فضای عمومی بنابر ماهیت پیوسته در حال تحول و چندعاملیتی فضا، باید فراتر از دستورالعملهایی دربارة شکلدهی به فضا بوده و با تکیه بر رویکردی کلنگر و تدوین مجموعه راهبردها و قواعد منعطف و پارادیمی کلنگر، چندبعدی و چندمقیاسی و معادلهای چندمجهولی، فرایندهای پویای شکلگیری فضای عمومی را دربرگیرد.
خلاصه ماشینی:
این پژوهش با هدف روشنساختن ارتباط میان سیر تحول معنایی و معیارهای ارزیابی عملکرد کارآمد فضا در حوزة عمومی شهر به دنبال پاسخگویی به این پرسشهاست: آیا معیارهای تبیینشده پیرامون الگوی فضای عمومی کارآمد با روند تحولات مفهومی آن همگام بوده است؟ کاستی نظریات موجود در این زمینه چه بوده و پژوهشگران از چه جهت در تبیین الگوی «شکل خوب فضای عمومی» موفق نبودهاند؟ روش و استراتژی کلی تحقیق هدف کلی مرور ادبیات، ارزیابی انتقادی و ترکیب وضعیت فعلی دانش مربوط به موضوع مورد بررسی، بهعنوان ابزاری برای شناسایی شکافهای دانش است که مطالعات آینده باید به دنبال رفع آن باشند (Carnwell & Daly, 2001, 57).
تصور «فضای انتزاعی بدون تمایز» (Colquhoun, 1989, 225) مشاهدة فضا بهعنوان «یک ماده» بهشکل یکنواخت توسعه یافته که ممکن است «به روشهای مختلف» مدلسازی شود (Norberg-Schulz, 1971, 12)، توصیف شهر مدرن در قالب «احجام ساده و شناور در دریایی از فضای نامساعد» (Alexander, Neis, Anninou & King, 1987, 67) و خلاصهشدن «تاکتیکهای» طراحی شهری به یک سری دستکاریهای حجمی فضایی انتزاعی بدون اشارة معنیدار به رفتار انسان و نیازهای افراد واقعی و زندگی روزمره (Peterson & Row, 1979) از جمله انتقاداتی است که از دهة 70 در مرکز مباحث انتقادی پستمدرنیسم قرار گرفت چرا که اندیشمندان این حوزه علاقهمند به تفکر دربارة توده جسمانی و معانی آن، به شکلی جدید بودند.