چکیده:
این مقاله بر آن است که ماهیت زمان را در آرای میرداماد و ویلیام کریگ فیلسوف معاصر مسیحی مورد مداقه قرار دهد تا همسوییها و همداستانی این دو متفکر را در مسیله زمان بیابد و نوآوریهای هریک را بازخوانی کند. نظریههای گوناگون متفکران در باب زمان، در حل مباحث دیگر کلامی و فلسفی؛ چون ربط حادث به قدیم، ازلیت خداوند، حدوث و قدم عالم و غیره بوده است. میرداماد بهمنظور تبیین نحوه ارتباط خداوند با موجودات، نظریه حدوث دهری را مطرح ساخت و زمان را مسبوق به عدم غیرزمانی (دهری) دانست. وی زمان و امور زمانی را علاوه بر ساحت زمان، در ساحت دهر به نحو جمعالجمعی موجود تلقی نمود؛ دیدگاهی که به نظر میرسد با زمان متافیزیکی که از سوی کریگ مطرح شده همسوست. کریگ بهرغم اعتقاد به مقارنت زمان با وجود، به بدایت و تناهی گذشته معتقد است و زمان فیزیکی را تبلوری از زمان متافیزیکی میداند.
خلاصه ماشینی:
بهمنظور فهم دقيق نظر ميرداماد و کريگ درباره مسئله زمان، توجه به اين نکته ضروري است که انديشه هر دو متفکر در درجه اول، بر محور نحوه ارتباط خدا با جهان و ربط حادث به قديم است و بنابراين نميتوان انتظار داشت که ايشان مسئله زمان را به طور مستقل مورد بحث قرار دهند.
هريک از موجودات، در مقداري از امتداد زماني موجودند؛ همانگونه که عدم سابق بر وجود ايشان نيز در حد و امتدادي از زمان سابق ملاحظه ميشود (ميرداماد، 1376، ص7) به ديدگاه ميرداماد، هستي در عالم ماده، هستي «در» زمان است؛ ب) وعاء دهر: اين وعاء، ساحتي فرازماني و مابعدالطبيعي است که جايگاه عقول و مفارقات نوري است که مصون از تغيير و حرکتاند (ميرداماد، 1381ج، ص345).
بدينترتيب ميرداماد، زمان را بهعنوان مقدار حرکت، مسبوق به عدم مقابل غيرزماني ميداند و معتقد است حرکت و مقدار آن از وجود ازلي برخوردار نيست پس براي زمان نيز امتداد ازلي محال است (ميرداماد، 1381ج، ص328؛ همو، 1367، ص218).
ميرداماد اما براساس نظريه دهر معتقد است زمان نيز مانند کميات ديگر داراي تناهي است و نميتواند بينهايت باشد؛ چراکه گرچه در جهان مادي، اجزاي زمان مجتمع و بالفعل باهم تحقق ندارند، اما در ساحت دهر، همه اجزاي زمان به صورت يکجا ثبوت و فعليت دارند و بنابراين ادله تناهي کميات درباره زمان نيز صادق است (ميرداماد، 1367، ص228).
اما از ديدگاه ميرداماد، زمان و آنچه زماني است، مسبوق به عدم دهري است و گرچه زمان به نحو مجتمع، در وعاء دهر موجود است؛ اما همواره مقارن وجود نبوده و سرمدي نيست.