چکیده:
پژوهش بنیادی درباره هنر دینی به عنوان یکی از برجستهترین پدیدههای انسانی و تاثیرگذار در زیست فردی، اجتماعی و تمدنی ضرورت دارد. یکی از عرصههای هنر دینی، واقعنمایی آن است. جستار حاضر این پرسش را به روش تحلیلی بررسی میکند که هنر دینی به عنوان فرایندی ظریف و پیچیده معطوف به درون انسان، چگونه با واقعیت تطبیق داده میشود؟ فرضیهای که پژوهش پیش رو پی میگیرد این است که واقعگرایی هنر دینی با سنجه غایات ارزیابی میشود. هر هنری، از آن جهت که هنر است و زیبا مینماید، ارزشمند و دینی نیست. ارزشگذاری صورت و محتوای هنری، براساس مبانی غایتشناسی آن رقم میخورد. دستاورد پژوهش آن است که محک واقعنمایی هنر دینی ناظر به غایات و مصالح و مفاسد واقعی است. هنر، وقتی دینی است که از واقعیات جهان غیب (جهانبینی الهی) در کارگاه روح الهام گرفته و مخاطب هنر را به مصالح و مفاسد واقعی رهنمون باشد.
خلاصه ماشینی:
پرسشهایی که این پژوهش پی میگیرد بدین قرارند: ـ منشأ و ریشه هنر دینی چیست؟ ـ با توجه به ارتباط وثیق هنر با ساحت درون هنرمند ازیکسو و پیچیدگیها و ظرافتهای آثار هنری از دیگر سو، این فرایند انسانی چگونه با واقعیت تطبیق داده میشود؟ ـ در کنار زیباییهای آثار هنری ناراستیها و زشتیهای آن چگونه تبیین میشود؟ ـ زیبایى، امرى است ذهنی و مربوط به ذهن مدرِک یا مسئلهای کاملاً عینی و متعلق به مدرَک یا معطوف به هردوی آنها؟ علاوه بر این دو، چه عناصر دیگری در هنر مؤثرند؟ پاسخ به پرسشهای یادشده علاوه بر تبیین معرفتشناسانه هنر دینی، میتواند مقدمهای برای بیان کارکرد و رسالت هنر و هنرمند در مسائل اجتماعی و سیاسی و تمدنی نظام اسلامی (که دارای اهمیتی راهبردی است) عرضه کند.
به بیان علامه در تفسیر آیة «قل کُلّ یعمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ» (اسراء: 84) معنای آیه این است که هر انسانی براساس شخصیت روحی خود عمل میکند (طباطبائی، 1374، ج 13، ص 345)؛ انسان با وجود زمینههای دوسویه خوب و بد با اراده و توان خویش، شخصیت خود را با اعمال و ملکات شکل میدهد و براساس شخصیت نیک و آراسته به زیور ایمان، هنر دینی آفریده خواهد شد.
به سخن دیگر چنانچه شکل و محتوای هنر، یارای هنرمند و مخاطب به هدایت باشد؛ از ارزش دینی برخوردار و هنری مبتنی بر دین است، در غیر این صورت غیردینی است و دارای ارزش نخواهد بود؛ بنابراین زیبایی کالبد هنر در میزان حقیقتنمایی آن است؛ به بیان دیگر هنرِ هنر دینی براساس سرشت الهی انسان، حقیقتگرایی و بالطبع واقعگرایی آن است.