چکیده:
جایگاه هر شاعر در عصر خویش و در فرایند دگرگونی تاریخ ادبیات فارسی شایستۀ بررسی است. این دوسویگی فردی و جمعی-تاریخی میطلبد که هر شاعری در این دو سویه مطالعه شود. اسدی توسی در فرایند تطوّر شعر فارسی جایگاه مهمی دارد؛ شناخت این جایگاه باید با پژوهش جامع دربارۀ شعر و جهانبینی او همراه گردد. در این زمینه باید هم حیات شاعر نگریسته شود و هم اینکه ارزش آثار او در کنار آثار همسو ازمنظر زبانی و جهانبینی بازنموده و تحلیل شود. بااینکه در مورد اسدی توسی، دانشمندان و پژوهشگران شرقی و غربی (هرمان اته، چایکین، برتلس ، فروزانفر، خالقی مطلق و حبیب یغمایی و...) کوششهایی علمی و مستند کردهاند، باز هم غبار ابهام از زندگانی او سترده نشده است. نبود آگاهیهای کافی و موثق در مورد زندگی او بهدلیل آن است که خود او در اشعار و آثارش چندان به ذکر جزئیات زندگانی خویش نپرداخته است. برای نمونه او به بیان اینکه همشهری فردوسی است صریحا اشاره میکند و این خود به ما کمک میکند. گرشاسبنامه همچون شاهنامه کتاب اسطوره، تاریخ، تعلیم و اخلاق است و اینها همه با هم در پیوند و آمیختگی و دارای اصول نظریۀ بینامتنیت هستند. برخی از اندیشههای تعلیمی اسدی را با زبانی نزدیک، در بیان سعدی نیز میبینم و باید گفت سعدی به گرشاسبنامه نظر داشته است و با اقتباس از زبان و اندیشههای اسدی، برخی ابیات اخلاقی وی را بازآفرینی و بازگویی کرده است.
خلاصه ماشینی:
اسدي تاريخ اتمام سرايش اين کتاب حماسي را در پايان گرشاسبنامه چنين ذکر میکند: شـد اين داسـتان بـزرگ اسـپري به پــيروزي و روز نيکاخـــــتـري زهجرت بدور سپهري که گشت شده چهارصد سال وپنجاه و هشت (اسدي توسی، 1354 :476) «اسدي براي شرح داستان گرشاسب از شرح سلسله نسب او از فرار جمشيد پس از آشفتن حال وي بسيستان و پناه بردن بخانه کورنگ شاه و عشق با دختر او و تزويج وي آغاز کرده و بزادن تور از پشت جمشيد رسيده و از آن پس از اخلاف تور يعني شيدسپ شاه و طورگ و شم و اثرط نام میبرد که همه شاهان زابلستان بودهاند.
اسدي خود در مقدمه کتابش به صراحت به بزرگي و شکستناپذيري گرشاسب اشاره میکند، و از اينکه فردوسي توسی، همشهري و هم پيشهاش، چنانکه بايد و شايد، به ذکر رشادتها و دلاوريهاي او نپرداخته، اظهار ناخرسندي و شکوه میکند و بازمیافزايد و میگويد: ز رستم سخن چند خواهي شنيد؟ گماني که چون او به مردي نبود؟ اگر رزم گــرشاســــب ياد آوري همــــه رزم رستـــــم ببـاد آوري (اسدي توسی، 1354: 19) داستان گرشاسب فقط حماسه و جنگ و اسطوره و حوادث خارق العاده نيست، بلکه به سخن خود اسدي، از روي نامهاي نوشته شده است که پر از دانش و پند آموزگار است، سرشار از راز چرخ و روزگار، سرشار از فرهنگ، داد، ستم، نيکي، زشتي، شادي، غم و يادگار مانده از مهان است.
انگيزۀ اسدي توسی در سرايش داستان گرشاسب نيز همين کمتوجهي فردوسي به اين شخصيت بزرگ اسطورهاي بوده است.