چکیده:
موضوع اصلی این مقاله، بررسی تطبیقی مضامین رمان جای خالی سلوچ دولتآبادی و جلد اوّل و دوم رمان شازده حمام پاپلی یزدی است. بدین منظور ابتدا هر دو رمان را مورد مطالعه و بررسی قرار دادیم. مجموعه مضامین موجود در اثر دولتآبادی، در هفت محور خلاصه شد: مضامین سیاسی-اجتماعی، اقتصادی، طبیعتگرایانه، تاریخی–جغرافیایی، تربیتی – اخلاقی، دینی و عاشقانه و در کتاب پاپلی یزدی در ده محور که عبارتند از: مضامین سیاسی-اجتماعی، اقتصادی، طبیعتگرایانه، تاریخی– جغرافیایی، تربیتی– اخلاقی، دینی، عاشقانه، آموزشی - علمی و فرهنگی، عارفانه و طنزآمیز.
سپس درصدد برآمدیم تا فراوانی هر مضمون را در هر رمان مشخّص کنیم و در عین حال بسامد مضامین مشترک هر رمان را نیز ارائه دهیم. سپس به سراغ هر دسته از مضامین رفتیم و سعی کردیم با یافتن معیارهای علمی، به بیان شباهتها و تفاوتهای مضمونپردازی هر نویسنده بپردازیم.
خلاصه ماشینی:
پرسشهای اصلی مقالة حاضر این است که کدام یک از مضامین مختلف، انعکاس بیشتری در هر رمان داشتهاند؟ و بر همین اساس، هر رمان در زمرة کدام یک از انواع رمان (باتوجّه به تقسیمبندیهایی که پیش از این آورده شد) قرار میگیرد؟ کدام اثر، تنوّع مضمونی دارد؟ مضامین مشترک در هر رمان کدام است؟ و کدام مضامین، این دو رمان را از هم متفاوت میسازد؟ پیشینة تحقیق تاکنون در مورد مضامین موجود در دو رمان جای خالی سلوچِ دولتآبادی و شازده حمامِ پاپلی یزدی، پژوهش مستقلی صورت نگرفته است؛ امّا پژوهشهای بسیاری در زمینة بررسی مضامین رمان جای خالی سلوچ، چه به طور مستقل و چه با رویکرد تطبیقی، نوشته شده است که از جملة آنها میتوان به مقالات زیر اشاره کرد: «مقایسة تطبیقی شخصیّتپردازی و درونمایه در دو رمان جای خالی سلوچ و خوشههای خشم» (1389)، «تحلیل تطبیقی جای خالی سلوچِ دولتآبادی با رمان مادر اثر پرل باک» (1390)، Social Novel Epistolary Novel Pastoral Novel Apprenticeship Novel Roman a clef Anti-Novel «واکاوی جلوههای فرودست پسا استعماری در رمان جای خالی سلوچ» (1394)، «بررسی تطبیقی رویکردهای اجتماعی در داستانهای نجیب محفوظ و دولتآبادی» (1395).
از آنجایی که نوع روایت در این دو رمان متفاوت است، به این معنا که چون شازده حمام بیان خاطرات است، نویسنده ضمن ارائة آنها، احساس و نگرش خود را نیز در رمان بیان میدارد؛ ولی جای خالی سلوچ شرح زندگی خانوادگی سلوچ است، بنابراین دولتآبادی هیچ کجای رمانش به همین صراحتی که پاپلی سخن میگوید، زنان رمان خود را قهرمان خطاب نمیکند بلکه درک قهرمان بودن زنان رمان وی بر عهدة خواننده است: «مرگان همه را باید راه میانداخت و بعد خودش روانه میشد» (دولتآبادی، 1393: 190).