چکیده:
بازخوانی پایه های ادیان، زوایای جدیدی از رشد اندیشه بشری و تاثیر و تاثر ادیان را می نمایاند. این تحقیق که از نظر هدف بنیادی است با روش توصیفی تحلیلی با رویکرد کیفی به مطالعه کتابخانه ای پرداخته است. خرد میزان داوری بوده و آخرین ویرایش بنیان های اعتقادی بهدینان به روایت خورشیدیان، در ترجمه اوستای ساسانفر بررسی شده و به این نتایج رسیده است: همه اصول ذکرشده، اعتقادی یا بنیاد عقیدتی نیستند. گزارش ساسانفر از اوستای کهن با دیدگاه نویسندگان بنام حوزه اشویی مطابقت کامل ندارد و در کنار زمزمه افراطی اعتماد به دانش، پایبندی به اصول ترجمه تایید نمی شود؛ عیبی که ابهام های جدیدی در بهدینی منتشر می کند. گاه برداشت های ساسانفر در تضاد با چکامه های اشوزرتشت به نظر می رسد. اوج ناسازگاری در باور به اهورامزدا و نادیده گرفتن اهریمن مشاهده می شود. نبوت اشوزرتشت پذیرش یا رد نشده است. فقدان برخی از بنیادهای اشویی در گاتاها، اثر اندیشه اشوزرتشت بر بهدینی امروز را کم رنگ می نمایاند.
Reviewing the foundations of religions can show some new dimensions of the development of man’s thoughts as well as the influence and contributions of religions. The present research, which is fundamental in terms of purpose, has been carried out through library and descriptive-analytical methods and qualitative approach. The evaluations are done using wisdom, and the last edition of Behdini's belief foundations according to Khurshidians was examined in the translation of Avesta written by Sasanfar. The following conclusions were drawn: Not all the mentioned principles are doctrinal foundations. Sasanfar's report on ancient Avesta does not fully correspond with the view of the well-known Ashoi authors, and loyalty to the principles of translation is not confirmed by excessive reliance on knowledge, a flaw that reflects new ambiguities in Behdini. Sometimes Sasanfar's understanding seems to be in contrast with Zarathustra’s Gathas (Avestan hymns). The most important incompatibility is in believing in Ahura Mazda and ignoring Ahriman. Zarathustra’s prophecy is not neither approved nor rejected. The lack of some of Ashoi's foundations in the Gathas weakens the impact of Ashvitrash's thoughts on the current Behdini.
خلاصه ماشینی:
خرد ميزان داوری بوده و آخرين ويرايش بنيانهاي اعتقادي بهدينان به روایت خورشيديان، در ترجمة اوستاي ساسانفر بررسي شده و به اين نتايج رسيده است: همة اصول ذکرشده، اعتقادي يا بنياد عقيدتي نيستند.
گويشي که با پويايي زبان فراموش شد؛ تاجاييکه «طي هزار و پانصد سال، موبدان خود مفهوم کلماتي که در نمازهايشان بيان ميکردهاند را نميدانستند؛ تا آنکه در سدة 18 ميلادي کليد زبان اوستا و سرانجام گاتها يافته شد» (خزاعي، 2006، ص 5)؛ اما «ترجمة خوبي از گاهان که مورد قبول همة محققان باشد، وجود ندارد؛ زيرا ترجمة اوستا، بخصوص گاهان، بهسبب مشکلات زبانشناختي، بسيار سخت است.
بنيادهاي اَشويي در اوستاي کهن ساسانفر چگونه است؟ باور به يکتايي خدا و پيامبري اَشوزرتشت و بقاي روان و جهان واپسين در اوستاي کهن ساسانفر چگونه است؟ اَشا در اوستاي کهن ساسانفر چگونه است؟ گوهر آدمي و آدميت و هفت پاية کمال در اوستاي کهن ساسانفر چگونه است؟ داد و دهش و دستگيري از نيازمندان، تقدس چهار آخشيج و فرشکرد در اوستاي کهن ساسانفر چگونه است؟ لازم به ذکر است، زیر عباراتي از گاتاها که از اوستاي کهن ساسانفر نقل شده، خط کشیده شده است.
تغيير اساس آيين، تغيير دين است و سرانجام خوبي ندارد: «کساني از شما که پايههاي بنيادين (اصول) اين آيين را درست انجام ندهند، به آن سان که من ميانديشم و گوشزد ميکنم، براي آنها در سرانجام هستي آه و افسوس خواهد بود» (10/3).
پايهگذاران فرقههاي مختلف ديني براي جلب افکار عوام، رهبران خود را نمايندة خدا معرفي ميکنند؛ محققان زرتشتي و غيرزرتشتي متعددي پيامآوري اشوزرتشت را پذيرفتهاند؛ اما در سراسر اوستاي کهن ساسانفر اشاره به پيامبري وي نشده است.