چکیده:
مکتب، همان جریان عمدهی ادبی و هنری است، سلیقهی ادبی حاکم در یک عصر یا تمایل ادبی در یک دوره که ممکن است یک برههی زمانی وسیع ادبی را در بر بگیرد. مجموعهای از اهالی قلم یک عصر که یک جریان فکری تاثیر گذار را تشکیل میدهند و با اصولی توافق دارند یک مکتب هنری را بوجود میآورند. این اصول گاهی بصورت یک بیانیه (Manifesto) منشاء مکتب افکار و اندیشهها و طرز کار یک هنرمند است که باورمندانی آن را ادامه و گسترش میدهند. مکتب معمولا از کشوری که در آن پا گرفته است به کشورهای دیگر هم منتقل میشود. گاهی دو مکتب مختلف در یک دوره با هم دیده میشوند؛ مثل سمبولیسم و رئالیسم و گاهی یک نویسنده به دو مکتب وابسته است؛ مثل گوته که هم رمانتیک بود و هم کلاسیک. درجستار حاضر، موضوع بحث، تعریف و مبانی فکری مکتب رمانتیسم میباشد. مکتب مذکور یکی از گسترده ترین وتاثیر گذارترین مکاتب ادبی غرب است که پهنهی وسیعی از ادبیات جهان را تحت تاثیر مبانی فکری آن قرار گرفته است. نویسندگان این مقاله برآنند به کمک آثار مرجع و جستارهای وابسته در ابتدا تعریف و حدودی از این مکتب را ارائه داده و سپس ضمن بررسی تاریخچهی وذکر نام پدید آورندگان مکتب مذکور؛ مبانی فکری آن را با شاهد مثالهایی ازشعر معاصر فارسی، جهت تعریف جامع وتبین بهتر بحث ارائه دهند.
خلاصه ماشینی:
به هر حال نویسندگان و شاعران یک مکتب که بطور کلی در تعدادی از اصول فلسفی و فکری شبیه به هم هستند ممکن است به لحاظ نحوهی بیان و ارائهی هنری آثار خود یعنی سبک با هم تفاوت داشته باشند.
اما اگر مکتب کلاسیسم را در نظر بگیریم فرق نویسندگان در سبک آنان است یعنی نحوهی نگارش و بیان و ارائه مطلب.
اگر به ادبیات قرون چهارم و پنجم و ششم به لحاظ رویهی بیرونی نگاه کنیم یعنی زبان آنها را در نظر بگیریم، با سبک دوره مواجه میشویم اما اگر تمرکز ما روی بینش و تفکر آثار این دوره باشد بیشتر به مفهوم مکتب نزدیک میشویم.
با ذکر این توصیحات باید دانست که هیچگاه نوع از سبک و سبک از نوع بینیاز نیست بلکه هر دو لازم و ملزومند، چه هر اثر ادبی جزء یکی از انواع ادبیات به شمار میرود و در همان حال نیز سبکی دارد.
(شمیسا، 1390) سبک و دبستان (مکتب)، هر دو واژگانی اند که به یاری آنها شیوه و چگونگی سروده یا نوشتهای را که آفرینشگرانه و پندارینه و هنری است و اثری ادبی شمرده میشود، باز مینماید آنچه این دو واژه را از یکدیگر جدا میدارد و باز میشناساند، دامنه و کارکرد پیام رسانانه و معنی شناختی آنهاست.
نویسندگان در ارکان حکومت رخنه کردند – دیگر ادبیات نبود که میبایست به نام آنان حکومت کند، بلکه جاه طلبی مشترکشان عبارت از این بود که پیش از هر چیز خود را مردان کار نشان دهند.