چکیده:
بدون تردید جمعیت بهعنوان سرمایه اجتماعی نقش بسزایی در پیشرفت هر جامعهای دارد. کاهش نرخ زادوولد و پیر شدن جمعیت افزونبر بروز مشکلات بسیار در زمینه اقتدار و پیشرفت جامعه، کیان خانواده را به خطر میاندازد و صدمات جبرانناپذیری به سلامت روحی و روانی فرزندان وارد میسازد. خانوادههای تکفرزند از نظر عاطفی گسست بیشتری دارند و در مقابل، محیط خانوادههای با چند فرزند، صمیمیتر و همراه با ابراز عاطفه و مهرورزی بیشتر است. کاهش جمعیت یکی از مشکلات جدی پیش روی برخی از جوامع در حال پیشرفت ازجمله ایران اسلامی به شمار میآید که ضرورت مطالعه جدی درباره آن وجود دارد. یکی از مباحث چالشبرانگیز در مباحث کاهش جمعیت، مطالعه مسئله تکفرزندی است. بررسی فقهی و دستیابی به حکم شرعی این مسئله یکی از عوامل مؤثر گذار از تکفرزندی در خانوادههای دینی است و نقش فراوانی را در افزایش جمعیت ایفا میکند. این نوشتار درصدد است مبانی فقهی ضرورت افزایش جمعیت را ارزیابی کند و حکم فقهی تکفرزندی را روشن سازد. روش تحقیق در این پژوهش به اعتبار ماهیت، توصیفی-تحلیلی و با روش سنجش کتابخانهای و اسنادی گردآوری شده است. بررسی منابع فقهی نشان میدهد که آیات و روایات صراحتی در وجوب شرعی افزایش جمعیت ندارد، اما با توجه به قواعد فقهی و مبتنی بر مصالح و مفاسد و آسیبهای تکفرزندی میتوان به عدم جواز حکم کرد و تکثیر نسل و افزایش جمعیت را واجب دانست.
Undoubtedly, the population as a social capital plays a significant role in the development of any society. The decrease in the birth rate and the aging of the population, in addition to the emergence of many problems in the field of authority and progress of that society, endangers the existence of the family and causes irreparable damage to the mental health of children. Single-child families have more emotional disconnection, and on the other hand, the environment of families with several children is more intimate and shows more affection and affection. Population decline is considered one of the serious problems facing some developing societies, including Islamic Iran, and there is a need to study it seriously. One of the most challenging topics in population reduction is the study of the single child problem. Jurisprudential investigation and reaching the Sharia verdict of this issue can be one of the effective factors of transition from single child in religious families and play a great role in increasing the population. Therefore, this article aims to evaluate the jurisprudential foundations of the necessity of population increase and to clarify the jurisprudential ruling of one child. The research method in this research is descriptive-analytical in nature and collected with library and document assessment tools. Examining jurisprudential sources shows that the verses and traditions are not explicit about the Sharia obligation of population increase, but according to jurisprudence rules and based on benefits and corruptions and harms of having only one child, it can be ruled that it is not permissible and the reproduction of the generation and the increase of the population are considered obligatory.
خلاصه ماشینی:
رواياتي که بر مطلوبيت ازدواج، فرزندآوري و تکثير نسل دلالت مي کنند در حديثي از امامصادق(عليه السلام) آمده است «عدة من أصحابنا عن أحمدبن محمد عن القاسم بن يحيي عن جدهالحسن بن راشد عن محمدبن مسلم عن أبيعبدالله قال رسول الله (صليالله عليه و آله ) أکثرواالولد أکاثر بکم الأمم غدا»؛ ...
محمدبن مسلم مي گويد امامصادق (عليه السلام) فرمودند «رسول خدا (صليالله عليه و آله ) فرموده است (مجرد زندگي نکنيد) همسر اختيار کنيد؛ زيرا من فرداي قيامت به بسياري شما مباهات مي کنم تا آنجا که جنين نارسي که سقط شده است با کمال غضب به در بهشت آيد و به او گويند وارد بهشت شو.
برخي ديگر مانند علامه حلي در کتاب بنهيم إکا در باب نکاح، عزل را با اين استدلال که موجب تقليل نسل ميشود درحاليکه پيامبر اکرم (صليالله عليه و آله ) به تکثير نسل تشويق کردهاند، مکروه دانسته است ١٥ (علامه حلي، ١٤١٤ق ، ص.
٥. روايات مربوط به عدم تکثير نسل در مقابل اين روايات، مرحوم مجلسي در کتاب شريف بحارالانوار، بابي را با عنوان «فضل التوسعه علي العيال و مدح قله العيال» به عائله کمتر اختفاص داده و رواياتي را درباره تشويق به داشتن عايله کمتر نقل کرده است که به برخي از آنها اشاره مي شود.
از آنچه بيان شد، به دست ميآيد که يکي از مفاديق سوءاستفاده از حق خود و ضرر رساندن به حق معنوي ديگران، مسئله فرزندبسندهانگاري است ؛ زيرا با کاهش جمعيت ضررهاي زيادي به افراد، کانون خانواده و اجتماع وارد ميشود که به برخي از اين ضررهاي مادي و معنوي اشاره ميشود.