چکیده:
برخی از نویسندگان معاصر تلاش کردهاند تا با تحلیل برخی روایات تفسیری، قرائت عاصم به روایت حفص را قرائت معتبر و مبنا نزد اهلبیتb جلوه دهند؛ پس با گزینش هفده روایت ادعا کردهاند که تنها قرائتی که در همۀ این روایات با تفسیر اهلبیتb انطباق دارد و مبنای تفسیر اهلبیتb بوده، روایت حفص از قرائت عاصم است. ازآنجاکه این ادعا از جهتی به اهلبیتb نسبت داده شده و از جهت دیگر، قرائتی را بهعنوان قرائت معتبر و صحیح به قرآن کریم منتسب کرده، بررسی صحّت این ادعا بسیار ضروری است و پژوهش حاضر با همین هدف، به بررسی این ادعا و ارزیابی روایات و تحلیلهای ارائهشده، پرداخته است. پژوهش انجامگرفته نشان میدهد که از هفده روایات ارائه شده، شانزده روایت هیچ دلالتی بر مطابقت قرائت اهلبیتb با قرائت عاصم به روایت حفص ندارند و یک روایت باقیمانده نیز با روایتی دیگر در همان آیه در تعارض است. همچنین این واقعیت آشکار میشود که حتی همین هفده روایتی که دلالتشان بر مدعا ناتمام است، گزینشی انتخاب شده و روایات تفسیری متعدّدی که بر خلاف روایت حفص است، نادیده گرفته شدهاند. بهعنوان نمونه در پژوهش حاضر بیست روایت در تفسیر سیزده آیه ارائه شده که هیچ یک بر روایت حفص منطبق نیستند و این حقیقت را تأیید میکنند که اساساً قرائت اهلبیتb را نمیتوان مبتنی بر قرائت یکی از قاریان جلوه داد.
Some contemporary scholars have attempted to portray Hafs’s recitation (Qira’at) as a valid and foundational recitation (Qira’at) according to Ahl al-Bayt (A.S.) by analyzing certain narrations of interpretation (tafsir). They have claimed, by selecting seventeen narrations, that the only recitation (Qira’at) in complete conformity with the interpretation of the Ahl al-Bayt (A.S.) and serving as its basis is Hafs’s recitation (Qira’at). Given that this claim attributes a connection to the Ahl al-Bayt (A.S.) and ascribes a recitation (Qira’at) as valid and accurate concerning the Holy Quran, it is crucial to examine the validity of this assertion. The current research is aimed at investigating this claim and evaluating the narrations and analyses presented in support of it. The conducted research reveals that out of the seventeen narrations presented, sixteen of them do not provide any evidence for the conformity of the recitation (Qira’at) of the Ahl al-Bayt (A.S.) with Hafs’s recitation (Qira’at) in Hafs’s specific version. One remaining narration contradicts another narration in the same verse. Additionally, it becomes evident that even these seventeen selected narrations, which lack substantial evidence for the claim, were cherry-picked while numerous narrations of interpretation contradicting Hafs’s recitation (Qira’at) are regarded; for instance, in this research, twenty narrations are presented in the interpretation of thirteen verses, and none of them align with Hafs’s recitation (Qira’at), confirming that the recitation (Qira’at) of the Ahl al-Bayt (A.S.) cannot be based on the recitation (Qira’at) of one of the reciters.
خلاصه ماشینی:
استناد به این روایت نیز پذیرفتنی نیست؛ زیرا اولاً، تفاوت بیان شده که البته هیچ منبعی برای آن ارائه نشده، یک تفاوت ساختگی و بیمبناست؛ زیرا اصل این کلمه در واقع «مَوْیِت» یا «مَیْوِت» بوده است که به دلیل اجتماع واو و یاء که اولی ساکن بود، اعلال صورت گرفته است؛ برخی واو و یاء را در هم ادغام کرده و آن را بهصورت مشدّد (مَیّت) قرائت کردهاند و برخی دیگر برای تخفیف، یکی را حذف کردهاند و بدون تشدید (مَیْت) قرائت کردهاند (ابنخالویه، 1421: 107؛ فارسی، 1413: 3/26-27) و به همین دلیل تصریح شده است که «میّت» و «میْت» کاملاً به یک معنا هستند (نحاس، 1421: 3/246- 247؛ قرطبی، 1364: 14/326- 327).
اشکالات متعدّدی بر این سخنان وارد است؛ زیرا اولاً، قرائت «یُسارعون» قرائت مورد اتفاق عموم قاریان هفتگانه و راویانشان است و مطابقت تفسیر اهلبیت (علیهم السلام) با چنین قرائت مورد اتفاقی، نتیجۀ مهمی در پی ندارد؛ چرا که بر تأیید هیچ یک از 28 روایت از 14 قاری دلالتی ندارد، بلکه تنها چند نقل شاذ را نفی میکند.
نویسندگان بر مبنای همین تفاوت بین دو قرائت، روایت ذکر شده را تأیید قرائت «أُحصِنَّ» به صیغۀ مجهول دانستهاند؛ زیرا در این روایت، إحصان به معنای دخول و ازدواج تفسیر شده است (حسینی و دیگران، 1400: 65-66).
استناد به این روایت نیز خطاست؛ زیرا اولاً، قرائت «تُبَدَّلُ» قرائت مورد اتفاق عموم قاریان و راویان مشهور آنان است و مطابقت تفسیر اهلبیت (علیهم السلام) با چنین قرائت مورد اتفاقی، نتیجۀ مهمی در پی ندارد؛ چرا که بر تأیید هیچ یک از 28 روایت از 14 قاری دلالتی ندارد، بلکه تنها دو نقل شاذ و متضاد را نفی میکند.