چکیده:
در دورهی نقد نو الگوهای متعددی در زمینهی شناخت و نقد روایت ظهور پیدا کرد که الگوی گرماس با الهام از روایتشناسی پراپ، و با تکیه بر اصل فلسفی تقابل، سعی داشت روایتها را به اساس نیروهای کنشگر ششگانهی فاعل/ مفعول (هدف)، یاریرسان/ بازدارنده، فرستنده/ دریافتکننده در یک نظام نوین تحلیل متن بررسی نماید. از سویی، سهروردی به سبک و روش پیشمتنی و با تکیه بر دادههای فلسفی خود، از زبان روایت و تمثیل در جهت تبیین و تشریح اندیشههای خود به گونهای بهره جسته است که میتوان برخی روایات او را از منظر گرماس تحلیل و بررسی نمود. لذا این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی ساختار تقابلها را در رسالهی «فی حاله الطفولیه» بررسی نموده و متعاقبا این نتایج را ارائه داده است که شاکلهی این روایت، بصورت لایهای و تودرتو، برخاسته از مشخصههای فکری و الگوهای مسلط بر ذهن سهروردی است و حضور کنشگرها در این روایت بصورت کامل و در برخی خرده روایتها در قالب سیالیت نقشها مشاهده میشود. از سویی دیگر، با وجود حضور هر سه پیرفت در روایت کلان وخرده روایتها، پیرفت غالب را میتوان میثاقی دانست که در جذابیت روایت نسبت به دیگر رسائل سهروردی نقش دارد. در نهایت، همسویی مفعول/ هدف در روایت کلان و چهار خرده روایت دیگر، به برجستگی این هدف یعنی "رسیدن به آرامش" در نظام فکری او خواهد انجامید.
this research has analyzed the structure of contrasts in the treatise "Fei Haleh Al-Tafouliya" with descriptive analytical method and subsequently presented the results that the structure of this narrative, in a layered and nested form, arose from the characteristic thoughts and patterns are dominant in Sohrvardi's mind and the presence of actors in this narrative can be seen in full and in some sub-narratives in the form of fluidity of roles. On the other hand, despite the presence of all three experiences in the narratives, the dominant experience can be considered as a covenant that plays a role in the attractiveness of the narrative compared to other Sohrawardi's letters. Finally, the object/goal alignment in the macro-narrative and the other four sub-narratives will lead to the prominence of this goal, i.e. "reaching peace" in his thought system.