چکیده:
درک هستی از طریق زبان میسر میشود و تحلیل درکهای متفاوت، در موارد مختلف از طریق زبان میسر میشود و ما از دو راه میتوانیم به زبان بپردازیم. یکی توجه به مقولههای زبانی و زبانشناختی (خط، آوا یا قابلیتهای واژگانی، قابلیتهای نحوی، مولفههای مختلف در هر جمله و معانی برخاسته از جملات) ودیگری؛ توجه به زبان برای تعمق در اندیشههای جاری در متن و کلام. سعدی به عنوان شاعری توانمند، بینهایت به مولفههای زبانی، قضایایی که در ذهن شکل میگیرد و احکامی که میخواهد به مخاطبش ابلاغ کند، اهمیت میدهد و منظورهای غرضی و عاطفی را خیلی خوب به مخاطب انتقال میدهد. سعدی، زبان علم را میپذیرد و آن را در شعرش بیان میکند و سخن از فریب و دروغ و سخن از مقولههای سخت و پیچیده تصویرگرایی را نمیپسندد. در ادامه مقاله، به گونه مبسوط، به این امر پرداخته شده است.
Language is the means through which the world becomes perceptible, and interpretation of various perceptions in different cases is possible only through language. Language itself could be approached from two dimensions. One is from the linguistic point of view: through categories such as handwriting, phonology, lexical and syntactic capacities, various sentence elements, and the meaning they convey. The other is studying the language with the purpose of contemplation in the ideas presnt in the text and discourse. As a competent poet, Sa’di lays great importance on linguistic elements, the propositions formed in the mind of his readers and the maxims he wishes to express to them, delivering his emotional and intentional messages to his audience with complete mastery. Sa’di accepts the language of science and incorporates it into his poetry. This poet does not approve of speaking of lies or deceptions and avoids complications of illustration in rhetoric styles. In the present paper these facts are dealt with in detail.
خلاصه ماشینی:
یکی از این راهها این است که از طریق مقولههای زبانی و زبانشناختی (خط، آوا یا قابلیتهای واژگانی، قابلیتهای نحوی، مؤلفههای مختلف در هر جمله و معانی برخاسته از جملات) به یک متنی توجه کنیم و گاهی از سوی دیگر؛ برای تعمق در اندیشههای جاری در متن و کلام به زبان توجه میکنیم.
بدیهی است که زبان برای ایجاد ارتباط بهکار میرود؛ بهعبارت دیگر، حتی اگر با خود سخن بگوییم، یا با مخاطبینی بسیار سخن داشته باشیم، یا بهطور خاص، یک گفتگوی دو نفره، سه نفره، موجود باشد، به هرحال، عباراتی که بر زبان میآید و نوع مفاهیمی که از آنها برخاسته میشود نوعی ارتباط مفهومی برقرار میگردد و همیشه نوع منظورهایی که در این زبان جاری میشود، به نوع درک گوینده از جهانهستی مربوط میشود و از روی کلمات و منظورهایی که بیان میکند، میتوانیم به جهانبینی متکلم و به منظورهایی که در عالم معانی، در عالم احساسات و در عالم اغراض، به آنها میاندیشد، دست یابیم...
سِرل برای این قضیه، ادراک شهودی افراد بومی را خیلی مهم میداند؛ بهعبارت دیگر، خیلی از ادراکاتی را که در مخاطبۀ ما اتفاق میافتد، شاید در کنار مؤلفههای زبانی، نوعی درک شهودی از یک هویتی باشد که در روح جامعه وجود دارد و به ذهن ما متبادر میشود.
نکته دومی که در هر گفتار اتفاق میافتد، این است که در هر گفتار، در ذهن گوینده قضیهای شکل میگیرد و طبعاً با استفاده از منظور و جهانبینی ذهن گوینده، در متن جمله؛ بهعبارتی فرضیهای proposition در موضوعات سخن ما شکل میگیرد که این موضوعات میتواند خیلی آگاهانه باشد و البته گاهی نیز از روی ناآگاهی میتواند اتفاق بیفتد، ولی به هرحال یک قضیهای اتفاق میافتد، یک گزاره ذهنی پشت این گزاره لفظی قرار میگیرد که حتماً دو بُعد دارد.