چکیده:
تدوین متون حدیثی با تأخیری قابل توجه نسبت به دوره ظهور اسلام رخ داد.اندیشمندان مسلمان در توجیه این رخداد معمولا به جستوجوی منعی از سوی شخصیتهای با نفوذ صدر اسلام برآمدهاند. برخی،پارهای گفتهها از پیامبر را دلیل این تأخیر شمرده و گروهی دیگر،از خلیفه اول و دوم به عنوان عاملان اصلی تأخیر یاد کردهاند.در این مقاله،سعی شده است با رویکردی تاریخی به این پدیده،دیدگاه منع کتابت حدیث را به آزمون گذارده،در جستوجوی تحلیل تاریخی جامعی برآییم.
خلاصه ماشینی:
"1آیا واقعا چنین حادثه تاریخی مهمی را میتوان به سادگی و تنها با نظر به فرمان از خلیفه وقت،تحلیل نمود و آیا میتوان پذیرفت که هیچ مخالفی در برابر این فرمان وجود نداشت یا مخالفان به هیچگونه نتوانستند-اگر چه بهطور محدود-به کتابت و تدوین حدیث بپردازند؟ از سوی دیگر چرا بلافاصله پس از رفع منع، شاهد پیدایش نهضت تدوین نبوده و نخستین آثار شناخته شده با تأخیر و پس از گذشت مدتزمانی از این حادثه به ظهور میرسد؟ و افزون براین پرسشها سنت حدیثی در این دوره چگونه تداول یافته و بهدست مدونان نخستین رسیده و آنان براساس چه الگویی،تدوینهای نخستین را شکل داده و چگونه عملیات ردهبندی احادیث را به انجام رساندهاند؟ نگارنده در این نوشتار،در صدد ارایه نظریهای غیر خطی است که در پرتو آن بتوان تصوری تاریخی از آن دوره داشته،فضایی واقعی برای پاسخگویی به پرسشهای یاد شده پدید آید.
پس در واقع،پرسش اصلی این است که اگر هیچ منعی در کار نبود و صحابه در صدد نگارش و سپس تدوین برمیآمدند آیا امکان استفاده از این الفبا بود؟ شاید در نگاه نخست،این اعتراض به خاطر آید که وجود تعداد زیادی روایات نبوی که در آنها به کتابت حدیث سفارش شده،تحلیل پیش گفته را نقض میکند،1اما اندکی تأمل در مضامین این روایات روشن میسازد که سفارش پیامبر به نقش کتابت در حفظ و ممانعت از فراموشی ناظر بوده است.
پدید آورد که قرآن برای آنها منبعی کافی بهشمار نمیرفت و در نتیجه، نیاز به استفاده روشمند و منظم از سنت در ساختماندانشهای اسلامی پدید آمد که برای این منظور،دیگر،سنت شفاهی نقل حدیث،کارآمد نبوده،نیاز به تدوین حدیث براساس اقتضاهای جدید احساس شد؛به دیگر بیان اگر منع کتابت حدیث،عامل اصلی در این مسئله (1)-."