چکیده:
عظمت حادثه کربلا و تإثیرات عمیق و گسترده سیاسی و اجتماعی آن در تاریخ اسلام و
بویژه تاریخ تشیع, هر ذهن کنجکاو و علاقه مند به درک و فهم حقایق تاریخی را به
شناخت منابع گزارش های این رویداد سوق می دهد; خاصه آن که از دیر باز ادعای نامکتوب
ماندن گزارش های تاریخی در اسلام تا نیمه سده دوم هجری, از سوی خاورشناسان مطرح و
شایع گشته است. در این مقاله با معرفی اجمالی کتاب مقتل الحسین(ع) ابومخنف نشان
داده ایم که بسیاری از راویان اصلی واقعه عاشورا شاهدان عینی و حاضر در میدان کربلا
بوده اند و آن چه در منابع مختلف در این باره به دست ما رسیده از ارزش تاریخی بسیار
برخوردار است.
خلاصه ماشینی:
"با عنایت به ارزش و اهمیت و اعتبار روایات ابومخنف درباره واقعه کربلا, خوشبختانه بعضی از دانشمندان معاصر به جمعآوری, تدوین و تنظیم مجدد روایات و گزارش های ابومخنف (در کتاب مقتل الحسین مفقود او) پرداخته و بر پایه منابع معتبری که پیش از این از آن ها سخن گفتیم, نظیر کتب طبری و شیخ مفید, و نیز مقایسه و مقابله آن ها با کتاب های قابل اعتماد دیگر, مانند مقتل خوارزمی, ((مروج الذهب)) مسعودی, ((تاریخ یعقوبی)), ((وقعه الصفین)) نصربن مزاحم منقری و غیره, در واقع این کتاب را بازسازی و تجدید تإلیف کرده اند.
پرسش دیگری که درباره تاریخ نگاری عاشورا به ذهن علاقه مندان به این مبحث خطور می کند, این است که آیا نخستین تواریخ اسلامی صرفا به وصف و نقل وقایع محرم سال 61 پرداخته اند, یا گونه ای از رویکرد تحلیلی نیز در آن به چشم می خورد؟ وقتی سخن از نخستین تواریخ اسلامی به میان میآید ذهن آشنایان به ((تاریخ تاریخ نگاری اسلامی)) و به تعبیر اروپاییانHistory of Muslim Historiography بیش تر متوجه کتاب هایی می شود که غالبا نام تاریخ بر خود دارند و کم و بیش بر پایه روش و نظم منطقی و منسجمی در ارائه گزارش های مربوط به رویدادهای سیاسی تدوین شده اند و در عین حال از جامعیتی نسبی در تنوع اخبار تاریخی برخوردارند, تا آن جا که در زمره تواریخی شمرده شده اند که عنوان تاریخ عمومی دارند: همانند ((تاریخ یعقوبی)), ((الاخبار الطوال)) ابوحنیفه دینوری, ((تاریخ الرسل و الملوک)) طبری, که هر سه از تإلیفات سده سوم هجری, و پس از آن ((مروج الذهب)) و التنبیه و الاشراف)) مسعودی که از آثار نیمه اول سده چهارم می باشند; هر چند نمی توان ـ با توجه به مفهوم عام تاریخ ـ کتاب هایی نظیر((الطبقات الکبری)) ابن سعد, ((مغازی)) واقدی, ((المحبر)), ((المنمق)), ((الامامه و السیاسه)) ابن قتیبه,..."