خلاصه ماشینی:
"این نوع هوش همان نوع طرز تلقی از پدیدهها و جهان هستی است که در دنیای عرفان و شعر از طریق کشف و شهود و اشراق به آدمی دست میدهد و به تدریج در مراحل بعدی تحول خود (به تصویر صفحه مراجعه شود) از بین میرود و یا بسیار کمرنگ و کمرمق میشود.
اما چگونه است که این طرز تفکر و هوش شهودی در دورهء بزرگسالی کارکرد خود را از دست میدهد؟به نظر میرسد مهمترین عاملی که در این فاجعهء بزرگ نقش بنیادی دارد،نظام تعلیم و تربیت و روشهای نادرست آموزش است که در سن آموزشگاهی کودک،بر او تحمیل شده و مانع رشد و تحول هوش شهودی او میگردد؛آموزشهایی که جمود تفکر، محدودیت ابتکار،از بین رفتن حس کنجکاوی، ضعیف شدن ظرفیت حیرت و شگفتی کودک و صدها بلای خانمانسوز دیگر را در پی دارد.
به تعبیر ابو سعید ابو الخیر: راهی ززبان تا در دل پیوسته است کاسرار جهان و جان،در آن رسته است تا هست زبان بسته،گشادهست آن راه چون گشت زبان گشاده آن ره بسته است اما چگونه میتوان بهطور همزمان دریچهء تفکر شهودی و تفکر هندسی را باز نگه داشت؟ و چگونه میتوان هم از مزایای دید اشراقی بهره جست و هم از مزایای دید منطقی؟هم زبان دل را در کام داشت و هم زبان ذهن را در دل کاشت؟هم مرزهای تخیل و رؤیا و تصویرپردازی را در نوردید و هم از محدودهء قوانین و منطق و ریاضی پا را فراتر ننهاد؟هم دلی همچون کودک داشت و ذهنی همچون دانشمندان بزرگسال؟هم به احساس لطیف و ناب دورهء کودکی بازگشت و هم به پختگی و بلوغ و عمق بزرگسالی دست یافت؟به راستی این پرسشها را چگونه باید پاسخ داد؟*"