چکیده:
هدف از این مقاله اشاره به دشواری هایی است که در پیوند با روش های پژوهش در آموزش
و پرورش مطرح شده اند. این دشواری ها توسط برو، پرینگ، بارنت و همرسلی مفهوم سازی
شده، اما مولف این مقاله کانون توجه خود را بر ثنویت کاذب مورد نظر پرینگ معطوف
کرده است. برای مواجهه با مساله ثنویت کاذب دو رویکرد پراگماتیک و پارادایمیک مورد
بررسی قرار گرفته اند و مولف این نوشتار ضمن اتخاذ موضع پارادایمیک، نظریه رئالیسم
استعلایی را بعنوان بدیلی مناسب برای حمایت از پژوهش علمی در قلمرو آموزش و پرورش
معرفی نموده است. چنین اقدامی با این استدلال همراه شده است که روش علمی پژوهش در
علوم تربیتی باید بر یک نظریه فلسفی مبتنی باشد. این نظریه فلسفی (رئالیسم
استعلایی) به امکان دستیابی به شناخت مطلق پدیدارهای تربیتی متعهد نیست و می تواند
به عنوان شالوده نظری روش علمی در علوم تربیتی مورد مداقه قرار گیرد. بدین ترتیب با
استناد به مباحث مطروحه، مفاهیم ساختار و فاعلیت و نیز با نظر به موضع رئالیسم
استعلایی، رویکرد پاراکمیت گرایی، به منزله راهی برای حل مساله ثنویت کاذب پیشنهاد
شده است.
خلاصه ماشینی:
"در نتیجه پژوهش های تربیتی در جهان به شدت مورد انتقاد قرار گرفته اند و چنین استدلال می شود که این پژوهش ها به سوالی که دولت ها و سیاست گزاران مطرح می کنند پاسخ نمیدهند، سهمی در بهسازی فعالیت های حرفه ای ندارند، مجموعه ای از مطالعات موردی محدود به وضعیت خاص و بی ارتباط با یکدیگر را در بر می گیرند و اغلب بنا به دلایل نشر و زبان غیر قابل دستیابی هستند (تولی، 1998، پرینگ، a2000).
اگرچه ممکن است بین این دو دیدگاه متفاوت بتوان مواضع متعادل تری را بازشناسی کرد، معذالک مولف این مقاله بازاندیشی در این دو موضع نظری را در کانون توجه قرارداده است و ضمن تصریح دشواری های مترتب بر موضع پراگماتیک و روش پیشنهادی آنها - روش ترکیبی - و با اتخاذ موضع پارادایمتیک و تعهد به نظریه رئالیسم استعلایی ، به اصولی اشاره می کند که با نظر به آنها می توان چنین استدلال کرد که پژوهشگرتربیتی می تواند با ابتناء بر این موضع فلسفی خاصیت علمی علوم تربیتی را حفظ نموده و در عین حال صورت تناقض نمای رابطه روش کمی و کیفی را تعدیل نماید.
بحران در پژوهش تربیتی و مواضع نظریه پردازان روش شناسی امروزه متخصصان روش شناسی اتفاق نظر دارند که اگرچه گرایش به جداسازی دو رویکرد کمی و کیفی به موجب شالوده نظری آنها قابل درک است، اما این تفکیک دشواری هایی را بدنبال دارد که به موجب آنها پژوهشگران مختلف با خطا هایی مواجه می شوند که سرانجام شناخت پدیدارهای تربیتی را تحت تاثیر قرار میدهند."