خلاصه ماشینی:
"اگر سی و دو سال انتشار مداوم ماهنامهء سخن را-با همهء تأثیر شگرفی که بر هنر و فرهنگ امروز ایران داشت-یکسره به حساب شخص او نگذاریم و نیز اگر صلههای مثنوی مشهور«عقاب»و مجموعهء ماه در محراب را در قلمرو شعر به او نپردازیم،کافیست که آثار وی را در زمینهء نثر علمی(مانند:تصحیح و توضیح دیوان حافظ و تحقیقاتی در مباحث زبانشناسی،آواشناسی،اوزان عروضی و تاریخ و دستور زبان فارسی)و در حیطهء نثر ترجمانی(از قبیل:چند نامه به شاعری جوان،نوراهب،تریستان و ایزوت)و بویژه، در گسترهء نثر«دبیری»(نظیر هفتاد سخن و مقالات دیگر)به یاد آوریم تا بر دانش و کوشش خانلری آفرین گوییم.
اما،هیچیک از این دو صفت،یعنی«دیرینگی»و«تصنع»را در عبارات خانلری نمیتوان یافت و حتی رعایت برخی از نکات قدیم دستوری(مانند صورت«مصدری» بخشیدن به فعل«اصلی»بعد از فعل«معین»را که نمونهاش«میخواستم رفت»یا «نتوانستم گفت»است)در نثر او نمیتوان دید و چون همیشه معتقد بود که درستترین شیوهء نوشتن،همان سیاق حرف زدن است لذا میکوشید که نه تنها کلمات ثقیل عربی یا واژههای نامأنوس پارسی،بلکه«وجوه وصفی افعال»را نیز در نثر خود راه ندهد و فی المثل،ننویسد که:«من امروز به دانشگاه تهران رفته این درس را میدهم»و یا«من در شمیران گردش کرده به تهران برگشتم»،و از برکت اینگونه کوششهاست که از یک سو نوعی نزدیکی و خویشانوندی با زبان روز را،چه در طرز جملهبندی و چه در کاربرد واژههای خانلری سراغ میتوان کرد و از دیگرسو،سادگی و استواری نوشتههای قرون چهارم و پنجم را به یاد میآورد و این،همان خصیصهء دوگانهایست که قبلا از آن یاد کردم و بعنوان عناصر اصلی نثر خانلری،از هردو نام بردم."