خلاصه ماشینی:
"آیا سهروردی با چنین پیامی آشکارا نمیگوید ک شاهزادهای مانند ظاهر فرزند صلاح الدین،اگر بخواهد به عدالت فرمانروایی کند و رئیس طبیعی عالم شود،میباید نزد حکیمی چون سهروردی شاگردی کند و از علوم الاهی بهره گیرد تا صاحب معرفت و حکمت شود؟ پس،میتوان گفت که«آیین سیاسی اشراقی»یعنی حکمت در خدمت حکومت؛و هیبت و شکوه ریاست راستین از آن کسی است که حکمت جسته،از علم انوار الهی آگاه شده به فرهء کیانی دستیافته،صاحب کرامات گشته،و در نتیجه میتواند از نور حق در راه گسترش خیر و عدالت بهره گیرد.
آیا نمیتوان گفت که سهروردی چنین نقشی را برای ملک ظاهر در نظر گرفته بوده و خودش را بخشندهء حکمت در نظام سیاسی نوینی میدانسته و برنامهای برای ایجاد مدینهء فاضلهای در نظر داشته که در آن شاهزادهء جوان نقشی چون افریدون و کیخسرو داشته باشد؛مدینهای که رئیس آن صاحب کرامات باشد و کارهای خارق العادهء وی ایجاد هیبت و شوکت و فره کند؟ و اما مورخان چه میگویند؟بهاء الدین ابن شداد،قاضی بیت المقدس،و نگارندهء النوادر السلطانیه،زندگینامهء بسیار معروف صلاح الدین ایوبی،چهبسا نقش بسیار مهم اما مرموزی در قتل سهروردی داشته است.
البته،اینکه سهروردی وارد حلب شده و به همراهش عدهای اهل شمشیر و قلم هم بودهاند و عقاید تازهای بیان داشته که قاضی الفاضل،قاضی القضاة صلاح الدین و ابن شداد و دیگران آنها را خطرناک دانستهاند،شاید به حقیقت امر بسیار نزدیک باشد،و همانگونه که شهرزوری نقل کرده،علمای حلب،بههرحال،به او تهمت زندقه و دعوی نبوت زدند: سبب کشته شدن او،چنانکه به ما رسیده،این است:او چون از روم برآمد و به حلب رسید،به حسب اتفاق میان او و ملک ظاهر بن صلاح الدین یوسف،که صاحب مصر و یمن و شام بود، دیداری دست داد."