چکیده:
لندن اکنون دو چاپ در اختیار ماست که با نزدیک به بیست دستنویس دیگر برابری شده،و در آن ناهماهنگیهای فراوانی در بیتهای شاهنامه به چشم میخورد که دانسته نیست کدام اصالت دارد و کدام از اصالت به دور است. از آنجا که بررسی موسیقایی بودن شعر برپایه قافیه و ردیف به ویژه در قالب مثنوی بسیار حساس و تعیینکننده است و چنانچه قافیه بیت مختل یا ناهمگن باشد به خوبی دریافت میشود،این نکته میتواند میزانی برای سنجش هنر شاعری و توان سخنپردازی شاعر باشد.در این نوشته کوشیده شده است هنر شاعری فردوسی از این دیدگاه مورد بررسی قرار گیرد،باشد که راهی به سوی بازشناخت بیتهای سره از ناسره تا اندازهای گشوده شود. به مردی هنر در هنر ساخته خرد از هنرها برافراخته «شاهنامه،177/1 م» شاهنامه که بیگمان از آثار گرانسنگ ادبیات پارسی و در شمار بزرگترین آثار حماسی بشری است،بیش از هزار سال پیش به همت والا و کلک هنرآفرین استاد فرزانه استاد توس روشنیبخش گستره ادبیات جهان گشت.از بد روزگار،از هنگام درگذشت فردوسی تا بیش از دویست یا دویست و پنجاه سال پس از آن،هیچ آگاهی روشنی از سرنوشت دستنوشتههای این کتاب در دست نیست. کهنترین دستنویس شاهنامه به تاریخ 614 ق.نزدیک به دویست سال پس از روزگار فردوسی،از آن کتابخانه فلورانس ایتالیاست که تنها نیمی از شاهنامه را دربرمیگیرد.اما کاملترین و کهنترین شاهنامه به تاریخ 675 ق.در کتابخانه موزه بریتانیا در لندن نگهداری میشود. افزون بر این،دستنویسهای بسیار دیگری از شاهنامه در کتابخانههای سراسر گیتی پراکنده است.از روی کهنترین دستنوشتهها،یعنی فلورانس
خلاصه ماشینی:
"اینجاست که ارستو درونمایه داستانها را جانمایه و بنیاد آفرینندگی شاعر میداند و میگوید:«شاعر باید بیشتر سازنده افسانه باشد تا سخنان موزون» (همان) اما باید دانست اگر فردوسی بر بلندای چگادهایی ایستاده است که دقیقی و اسدی و دیگر حماسهسرایان در پیرامون دامنههای آن جای میگیرند،با اینکه شکوه و والایی سرگذشت داستانها و پهلوانان در پدید آمدن این شکوهمندیها جایگاه بسزایی دارند، اما این تنها از رهگذر بازگفت داستان نیست،بلکه براستی آنچه شاهنامه و سراینده آن را به جاودانگی رسانده است،همان بنمایه و گوهر شعر و«ایجاد روح در کلام»است.
در چاپ مسکو گاه با بیتهایی روبهرو هستیم که اگرچه در دستنویس لندن که نسخه اصل بوده دیده میشود و به مرز غنای موسیقی نزدیکتر و بیت هم از انسجام بیشتر و مفهوم روشنتری برخوردار است،اما با این همه به پاورقی برده است؛مانند این بیت که در متن چنین است: بگفتند کین برف و باد دمان زما بود کامد شما را زیان 87/7 م (1).
اما پانوشت،بیتی را براساس دستنویس لندن نشان میدهد که به جای«زیان»، «زمان»را آورده است که از نگاه قافیه با«دمان»تناسب و هماهنگی بیشتری دارد،و گویی بیت را به رستاخیزی فرامیخواند که از مرز زبان هنجاری بسی فراتر میبرد و شاعرانهتر مینماید،هنگامی که گفته شود: بگفتند کین برف و باد دمان ز ما بود کامد شما را زمان زیرا«زمان»در اینجا به معنی مرگ و اجل است،و این سخن ساکنان شهر هروم است به اسکندر،آنگاه که بسیاری از سپاهیان او به واسطه برف و سرما از میان رفتهاند: تبه شد بسی مردم پایکار ز سرما و برف اندر آن روزگار..."