چکیده:
یکی از گروههای مهم اجتماعی که از پیش از اسلام در ایران به کار شاعری و نوازندگی مشغول بوده و پس از آن نیز در حفظ حماسههای شفاهی ملی،نقش قابل ملاحظهای داشتهاند گوسانان یا خنیاگران هستند؛ این گروه نه تنها در آغاز ادب فارسی که حتی در دورههای بعد و تا به امروز به فعالیت ادبی به ویژه نقل داستانهای حماسی اشتغال داشتهاند.
خلاصه ماشینی:
"از این پس، دیگر شاعر به ندرت از آواز خوش و ساز نیک بهرهمند است و اگر هست(نظیر فرخی در دربار غزنویان)،دیگر این هنرها به کارش نمیآید،چون ابعاد هنر سه بعدی خنیاگری در دورهی اسلامی از یکدیگر جدا و مستقل شدهاند،چنان که ناصر خسرو نیز در این باره میسراید که: اگر شاعری را تو پیشه گرفتی یکی نیز بگرفت خنیاگری را و یا این بیت انوری که در آن شاعر،راوی و خنیاگر از هم جدا دانسته شدهاند و در زمرهء فصال و گدا آمدهاند: چه بود گر نبود مجلس و دیوان تو را شاعر و راوی و خنیاگر و فصال و گدای (دیوان،ص 744) گوسانان در تمام دوران تسلط اعراب،حافظان اصلی حماسههای ملی بودهاند که به یاری حافظه و هنرشان سعی داشتند وابستگی ملی و تاریخی مردم را با گذشتهء خویش حفظ نمایند و تا زمانی که هنوز زبان و ادب فارسی احیا نشده بود،بازار اینان مسلما از رونق بیشتری برخوردار بود چرا که اصولا حماسهء شفاهی،میتواند در فرهنگی ادامهء حیات کامل دهد که خط در آن نقش اساسی نداشته باشد و همین که خط مهمترین وسیلهء بیان گردد،حماسهء شفاهی نیز پایان خواهد یافت،اما با توجه به عدم تجانس و هماهنگی بخشهای جامعه در فرهیخته شدن و استفادهء ناهماهنگ و ناموزون از خط و زبان نوشته،و فقدان سواد و خط در بخشهای گوناگون و شاید در اکثریت بخشهای یک جامعهء سنتی،باید گفت تغییر سنت شفاهی با پیدایش خط،یک روند بسیار طولانی و کیفی است و بسته به نوع نهادهای جامعه،گاه در پیشرفتهترین جامعهها نیز ادامهء سنت و نقل و روایت شفاهی دیده میشود."