چکیده:
جعفر صادق(ع)درباره مناسک حج نقل شده است.آیا ناصر خسرو به این مطالب نظر داشته و آن را به خود اسناد داده است؟یا...ابو معین ناصر خسرو قبادیانی مروزی بلخی،از شعرای برجسته و از قصیده سرایان نامآور زبان پارسی است.او در اثر خوابی بیدارکننده،سفر هفت ساله خود را میآغازد،در این سفر،در مصر،به مذهب اسماعیلیه در میآید و به لقب حجت ملقب میگردد و به خراسان برمیگردد و پس از چند سال آوارگی در بلخ و نیشابور و مازندران،سرانجام به درهء یمگان پناه میبرد. در مورد آن خواب بیداری بخش و این لقب«حجتی»تردیدهایی وجود دارد. این ناصر خسرو،قصیدهای با مطلع ذیل دارد:حاجیان آمدند با تعظیم شاکر از رحمت خدای رحیم که پرسی و پاسخی است با دوستی مخلص،عزیز و کریم،درباره مناسک حج،که تأویلی عارفانه از مناسک حج است.قبل از ناصر خسرو، چنین گفتوگویی نیز بین حضرت سجاد(ع)و شبلی نامی نقل کردهاند و در کتاب مصباح الشریعه نیز تأویلی عارفانه از امام همام حضرت امام
خلاصه ماشینی:
"غدر و مکر و جهل،هر سه منکر اعدای تواند زود باید مرد را،که قصد این اعدا کند جز بدی نارد درخت جهل،چیزی برگ و بار برکنش زود از دلت،زان پیش کو بالا کند دیوان،783 انسان دوستی:با همه خشونتی که در شعر ناصر خسرو دیده میشود و با همه بیزاری او از جهل و جاهلان،و پرخاشگری او نسبت به اینگونه افراد،هرگاه انسانیت همین گونه افراد مورد تجاوز قرار میگیرد،با لحنی بسیار لطیف و دلسوزانه،به دفاع از آنان بر میخیزد و نا اهلانی را که انسانیت آنها را به شمشیر بیرحمی در قتلگاه ستم خود،نابود کردهاند،مینکوهد و میگوید: خلق همه یکسره نهال خدایند هیچ نه برکن تو زین نهال و نه بشکن خون به ناحق نهال کندن اویست دل،زنهال خدای کندن برکن گر نپسندی همی که خونت بریزند خون دگر کس،چرا کنی تو به گردن؟ دیوان،071 و با همین اندیشه میسراید: انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت دیوان،915 طاعت و عبادت:و به تبع آن فرمانبری از خداوند و رسول و خاندان مبارکش،و وارث آنان-المستنصر بالله،به باور ناصر خسرو-است،به همین جهت اغلب قصاید او-بعد از مطالب حکمی و اخلاقی،مدح این بزرگواران است،او اگر به مدح المستنصر بالله میپردازد،از روی اعتقاد اوست نه برای صله و دریافت جایزههای پیلواری و خرواری، زیرا او برای شعر و شاعر،مسؤولیت قائل است و در لفظ دری را ارج مینهد،به همین جهت آن را در پای خوکان و قدرتمندان خوک صفت،نمیریزد و با افتخار میگوید: من آنم که در پای خوکان نریزم مرین قیمتی در لفظ دری را دیوان،341 بنابراین مدح او-به نوعی-قابل پذیرش است.
چون همی خواستی گرفت احرام چه نیت کردی اندر آن تحریم؟ جمله بر خود حرام کرده بدی هر چه،مادون کرد گار قدیم؟ در گفتوگوی زین العابدین(ع)با شبلی آمده است: «فحین احرمت نویت انک حرمت علی نفسک کل محرم حرمه الله-عز و جل- امام(ع)به شبلی:«آنگاه که محرم شدی،آیا عزم و تصمیم داشتی که همه آنچه را که خداوند-عز و جل-حرام نموده است،بر خویشتن خویش حرام سازی!؟» در مصباح الشریعه-مطلب،به صورت سؤال و جواب مطرح نشده است،بلکه در باب الواحد و العشرون فی الحج،مطالب به صورت کلی و با جملات امری،آمده،در این باره آمده است: «و احرام عن کل شیء یمنعک عن ذکر الله-عز و جل-و یحجبک عن طاعته."