خلاصه ماشینی:
"آیا این برای اولین بار است که آقای«لویی فردینان سلین»با رادیو صحبت میکند؟ آقای سلین یا به عبارت بهتر دکتر«دتوش»،دوست داشتم بدانم که آیا شما قبل از پرداختن به حرفه پزشکی،نویسندگی را آغاز کردهاید؟ سلین:نه،هرگز،به عبارت دیگر دلیل نویسندگی من،رسالهای بود تحت عنوان «زندگی و آثار فیلیپ ایناس سمل ویس» (Philippe Ignace Semmel Weiss) اثری که میتوان گفت در مجموع اثری ادبی بود.
اما آیا شما فکر میکردید که این دو حرفه را همزمان انجام دهید؟آیا شما از قبل راه خودتان را انتخاب کرده بودید؟ سلین:اصلا،ابدا،به هیچوجه،من فقط یک هدف داشتم و آن پزشکی بود و افسوس میخوردم از اینکه نسبت به آن کمی بیتوجهی کردهام.
اما آیا شما بلافاصله به این تکنیک دست یافتید؟و یا اینکه مجبور بودید مدت زیادی روی آن کار کنید؟مثلا قبل از اینکه آن را در سفر تا انتهای شب بکار ببرید؟ سلین:باید بگویم که اینجا یک مسأله بسیار ساده وجود دارد.
بنابراین شما فکر میکنید یک نویسنده،حالا یا شما یا هر نویسندهء دیگر یا مثلا یک هنرمند،یک نقاش به عنوان مثال اگر فقط به خاطر برآورده کردن نیازهایش کار کند میتواند از احساسات کافی برای هنرش بهرهمند باشد؟ سلین:آه،نه،نه،نه،اگر او برای این کار ساخته نشده باشد،یعنی احساسات کافی نداشته باشد میتواند یک رساله بنویسد،یا یک روزنامهنگار ماهر شود.
چون به نظر من تعدادی از نویسندگان خود را اینگونه توصیف کردهاند،مثلا من این امر را در ادبیات خارجی مثلا در مورد انگلیسیها یا آلمانیها نمیبینم،در حساسیت و تأثیرپذیری باید بسیار متمدن و پیشرفته بود اما نه به حساسیت و تأثیرپذیری انگلیسیها،نه به آن اندازه حساسیت،به عنوان مثال ما از حساسیت و تأثیرپذیری«شکسپیر»صحبت میکنیم،و چون او یک الگوی بزرگ است."