چکیده:
گفتگو پیرامون قیاس به عنوان یکی از منابع شناخت احکام شرعی و ارزش و اعتبار آن در فرایند اجتهاد است. در این باب از سوی اندیشمندان اصولی اهل سنت و امامیه آراء متمایز و نظریات گوناگون و متضادی ارائه شده است به گونه ای که برخی از این مذاهب مانند حنفیان راه افراط را در پیش گرفته و در استنباط احکام شرعی گاه قیاس را بر سنت نبوی مقدم داشته اند و گروهی دیگر همانند ظاهریان به تفریط گراییده و هر گونه قیاسی را باطل و عمل بدان را حرام دانسته اند دانشمندان امامیه از آغاز با هرگونه قیاس ظنی که مستند صحیح یا دلیل معتبر عقلی بر آن وجود نداشته آنرا مردود دانسته و در مقابل برای قیاس منصوص العله، قیاس اولویت، تنقیح مناط عقلی ارزش و اعتبار خاصی قائل شده اند. به نظر می رسد که نزاع اصلی در حجیت یا عدم حجیت قیاس به یکی از ارکان قیاس که همان علت یا جامع میان اصل و فرع است باز می گردد. چنانکه در مواردی مانند قیاس منصوص العله یا تنقیح مناط قطعی به گونه ای که از نسح کتاب یا سنت یا اجماع به دست می آید بحثی در حجیت و اعتبار آن میان مذاهب مختلف اسلامی نیست
One of the important matters in principles of religious knowledge among Islamic Usul religions is the argument about Deduction as one of the recognition sources in religious law، and its value in Ijtihad process.
Distinct views and different opinions are presented by Imamieh and Sunnite scholars. Hanafi religion was going to excess and gave priority to Deduction over Tradition، and another group such as Zaherian dissipated and cancelled Deduction and forbade it.
Imamieh scholars at first thrown away any suspicious Deduction that had no true document or no based on demonstrative jurisprudence.
In contrast، they gave particular credit and value to Deduction that has demonstrative jurisprudence.
It seems that the basic dispute is to rise an argument or not in one of the elements of Deduction، that is the same reason or the combination between Usul and Forro.
But there is no argument in Deduction which has demonstrative jurisprudence، that is، understandable from The Book، Tradition or consensus of the community (Ijtihad) among different Islamic schools.
This article is attempting to clarify the Hanbalis views in suspicious Deduction in accordance with the opinions and thoughts of their jurisprudence and principles.
خلاصه ماشینی:
"در این باب از سوی اندیشمندان اصولی اهل سنت و امامیه آراء متمایز و نظریات گوناگون و متضادی ارائه شده است به گونهای که برخی از این مذاهب مانند حنفیان راه افراط را در پیشگرفته و در استنباط احکام شرعی گاه قیاس را بر سنت نبوی مقدم داشتهاند و گروهی دیگر همانند ظاهریان به تفریط گراییده و هر گونه قیاسی را باطل و عمل بدان را حرام دانستهاند دانشمندان امامیه از آغاز با هرگونه قیاس ظنی که مستند صحیح یا دلیل معتبر عقلی بر آن وجود نداشته آنرا مردود دانسته و در مقابل برای قیاس منصوص العله، قیاس اولویت، تنقیح مناط عقلی ارزش و اعتبار خاصی قائل شدهاند.
(ابوزهره،بیتا، 86) ابو زهره مینویسد: احمد بن حنبل در موارد ضروری که مبنایی برای آنها از قرآن و سنت نمییافت، به قیاس روی میآورد، زیرا هیچ فقیهی قادر نبود ونیست که برای هر مسأله و حادثهای نصی از قرآن و حدیث و اجماع پیدا کند، از این رو ابن حنبل هم با این که صد در صد سنتگرا و مخالف رأی و اجتهاد عقلی بود نمیتوانست از روی آوردن به قیاس خودداری کند، بنابر این قیاس یکی از اصول و مبانی فقه احمد بن حنبل و فقهای بعدی مذهب حنبلی است.
در مورد محدوده داوری قاضی تحکیم در میان مذاهب فقهی اهل سنت اختلاف است؛ بنابر نظر مشهور حکم وی تنها در دعاوی مالی نافذ است؛ و در سایر موارد مانند نکاح، لعان، قذف و قصاص نیاز به رأی قاضی منتخب از سوی امام (ع) است؛ ولی احمد حنبل معتقد است که در همه مواردقاضیتحکیم میتواند داوری کند و حکم وی نافذ است."