چکیده:
بررسی ادبیات مکتوب فقه شیعه اذعان می دارد که از دیرباز مشهور را در بحث ربا ، دو ادعاست : نخست این که بین چهار گروه : والد و ولد ، زن و شوهر، برده و مالک آن ، و مسلمان و کافر، ربا فاقد حرمت می باشد ؛ دو دیگر این که مشهور در پی اقتصار واژه های: والد و رجل– مذکور در روایات استنادی مشهور – به پدر، خود را ، بر این باورند ساخته است که در خصوص حکم عدم حرمت ربای مطروحه ی بین والد و ولد، به تفصیل بین پدر و مادر، گراییده و درستی سخن خود را به اجماع و برخی از روایات مستند دارد . نوشتار حاضر بر این کوشش دارد تا در پژوهشی کتابخانه ای ، که به روش توصیفی مستند است، باروی نهادن به نوشته های فقهی پیروان نظریه مشهور ، دو فرضیه ی پژوهشی را بدین بیان طرح نماید : 1- ادله ی استنادی مشهور، جهت خروج موارد چهارگانه ی ادعایی آنها از دایره ی شمول حکم حرمت ربا ناکافی است؛ 2- نمی توان در حکم عدم حرمت ربای مطروحه ی بین والد و ولد بین پدر و مادر به تفصیل گرایید. مقاله نگاه خود را بر این عطف داشته است که از طریق بررسی ادله ی استنادی مشهور، و با هدف نقد مبانی فقهی مشهور، در خصوص ادعاهای دو گانه ی آنان در بحث ربا ، به انجام پژوهش بنیادی خود نایل آید و بدین وسیله ناپذیرفتنی بودن این هر دو ادعا را فرا روی قرار دهد و نمایان سازد که نه اجماع معتبری در بین است و نه نوع روایات استنادی مشهور ، از ضعف سندی و دلالی در مصونیت مانده است .
The investigation of the written Literature of the Shiite Jurisprudence Clarifies this fact that there were two dominant opinion about the usury from the last time.
First، the exceptions of usury for four group in traditions. There are no usury among son and father، wife and husband، slave and master، Moslem and disbeliever.
Second، According to the dominant opinion they entered mother as the meaning understood from the word Walid (father) and Rajol (man) by expanding them in traditions. The correctness of the speech of the dominant opinion is depend on the determination formed by unanimity of all the jurisprudents and some traditions.
The present essay through library research relying on descriptive way deals with reference to Jurisprudence writing of the followers of the dominant opinion through investigating of their proofs in order to criticize the basic fundamentals of them. In conclusion there was no authentic Agreeing in opinion and due to the weakness of indication and chain of transmission of Hadith (traditions). It is unacceptable.