خلاصه ماشینی:
"من اینطور اظهار نظر کردم که صلاح نیست ما این قسمت دوم را با قسمت اول یکجا تحت یک عنوان چاپ کنیم،از دو جهت:یکی اینکه در آن موقع حساسیتهایی بود که در مورد جلد دوم این حساسیت خیلی زیاد میشد و ممکن بود که اصلا نشر کتاب را به خطر بیندازد،دیگر اینکه وقتی من خودم کتاب را ورق میزدم دیدم که قسمت دومش در سطح قسمت اولش نیست و حالا فکر میکنم که این نظر درستی بوده و جامعهء کتابخوان هم شاید به صورتی این نظر را تأیید کرده است.
میخواستم بپرسم خیلی از متونی که شما ویرایش کردهاید سبک مشخص و یکدستی دارد و مشکل اینجاست که مثلا فلان نویسنده یا فلان محققی که مقالهای نوشته و مثلا در نامهء فرهنگستان چاپ شده،او اعتماد به نفس را پیدا میکند زیرا دیگران میگویند «چه متن خوبی نوشتهای و چقدر شسته-رفته نوشتهای»،اما همین شخص مقالهء بعدیای که بنویسد،چون احتمالا به آن سبک و سیاق نخواهد بود و احتمالا ممکن است در جای دیگری چاپ شود که شما ویراستار آن نیستید،دیگر آن محاسن را ندارد و نه تنها کسی هم از او تعریف نمیکند،بلکه شاید بر او خرده هم بگیرند و اینجاست که آن اعتماد به نفس را از دست میدهد و احتمالا دیگران میفهمند که مقالهء قبلی کار او نبوده است.
مثلا کتاب خشم و هیاهو که اولین دفعه در فرانکلین چاپ شد و فکر میکنم آقای دریابندری آن را ویرایش کرد به کلی به آن ترجمهای که تحویل انتشارات فرانکلین داده بودند فرق میکرد و در نقدی،که فکر میکنم باز خود آقای دریابندری بر آن نوشت،آمده بود که این نقدی که ما مینویسیم در واقع نقد ترجمهء اصلی نیست؛بلکه نقد آن چیزی است که چاپ شده."