چکیده:
شناخت نظامهای فلسفی و مقایسهی آنها با یکدیگر،پژوهشی پرثمر است. این پژوهش با بیان تفاوتها و شباهتهای سامانهای،به بررسی نظامهای فلسفی میپردازد و به بازشناسی آنها از یکدیگر همت میگمارد.بر این اساس،در باب اصلی که نظام فلسفی مدنظر با آن سامان یافته و مبادی و مبانیاش براساس آن باید توجیه شود،تحقیق انجام میگیرد.این تحقیق در سه نظام فلسفی ارسطو، ابن سینا و ملاصدرا صورت میپذیرد و در صدد پاسخ به این پرسش است که تمایز بنیاد توجیه شود،تحقیق انجام میگیرد.این تحقیق در سه نظام فلسفی ارسطو، ابن سینا و ملاصدرا صورت میپذیرد و در صدد پاسخ به این پرسش است که تمایز بنیادین این سه نظام فلسفی در چیست؟به عبارتی دیگر،اصول بنیادینی که این سه سنت را از هم متمایز میکند چیست؟این اصول،اصول تمایز سهگانهای هستند که در هر سه سنت فلسفی به گونهای متفاوت بیان شدهاند.اصل نخست، اصل تمایز ماده و صورت در نظام فلسفی ارسطو است.اصل دوم،اصل تمایز وجود و ماهیت در نظام فلسفی ابن سینا و اصل سوم،اصل تمایز حقیقت وجود و مفهوم وجود در فلسفهی ملاصدرا است.با بیان این سه اصل،میتوان به درک سامانمند از سنتهای فلسفی ارسطویی،سینوی و صدرایی دست یافت.این سه اصل دارای تطور تاریخی نیز هستند و به ترتیب بیان شده تکامل فلسفی از یونان تا آخرین مکتب فلسفهی اسلامی را بیان میدارند.
Recognition Philosophical Systems and comparing them with each other is a fruitful research. This paper will proceed to evaluate Philosophical Systems by explaning systematic similarities and differences and distinguishing one from the other. Accordingly، we will study the principles organizing and justifying Philosophical Systems. This research compares in three Philosophical Systems of Aristotle، Avicenna and Mullā Sadrā and attempts to find what the basic distinction among these systems is in other words، what are the fundamental principles distinguishing these Philosophical traditions? These principles are triple distinction principles which have been stated in different aspects in three Philosophical traditions. The first principle is the distinction between matter and form in Aristotelian Philosophical System. The second one is the distinction between existence and quiddity in Avicenna's Philosophical System، and the third one is the distinction between the reality of existence and the concept of existence in Sadr's Philosophy. By explaining these three principles، one can achieve a systematic understanding of Aristotelian، Avicennian and Sadrian Philosophies. These three principles possess chronological sequence as well and explain philosophical evolution since Greek Philosophy to the last school of Islamic Philosophy.
خلاصه ماشینی:
"هرچند ابن سینا از مفهوم عرض برای بیان رابطه میان وجود و ماهیت بسیار بهره جسته است لیکن خود به صراحت توضیح میدهد که منظور از عرض در اینجا،عرض در محدودهی مقولات نیست،بلکه منظور«عرضی»است(3،ص:472 و 01،صص:11 و 82).
مفهوم وجود نمیتواند مقوم افراد وجود باشد؛لذا عمومیت آن مانند عمومیت جنس نیست و این ها همه به خاطر آن است که حقیقت وجود به ذهن نمیآید و آنچه از وجود به ذهن میآید جز وجهی و عنوانی برای آن نیست؛لذا عمومیت آن، عمومیت امر لازم اعتباری انتزاعی است؛دقیقا مانند شیئیت برای اشیا(12،صص:73-83) که همه مفاهیم ذهنیاند و امور عامه در فلسفه محسوب میشوند و بدین لحاظ«معقولات ثانیهی فلسفی»اند(همان،صص:233-333).
هرچند مفاهیم نوعی،مانند«اسب»،بر تعداد بیشماری از مصادیق صدق میکند،دربارهی انواع دیگر مثلا انواع دیگری از حیوانات صادق نیست و بدین لحاظ محدود میگردد،اما مفهوم وجود دربارهی تمام طبقات ماهوی اشیا صادق است و حتی بر موجودات غیر ماهوی هم چون واجب نیز صدق میکند(61،ص:63)و این همان وجه اعرفیت وجود از سایر مفاهیم است به نحوی که شامل اعدام ملکات نیز میگردد و موجب تمایز در اعدام است(1،ص:74).
تمام سخن ملاصدرا در این است که نمیتوان در یک نظام فلسفی فقط با دو مفهوم «وجود»و«ماهیت»تمام مسایل را تبیین نمود،بلکه تمایز میان مفهوم وجود و حقیقت وجود نقش اساسی را ایفا میکند و ممکنات نیز در سایهی این تمایز،معنایی دیگر مییابند؛به گونهای که از آنها به«وجودات امکانی»و«وجودات حقیقی»تعبیر میشود (12،صص:94 و 66).
ابن سینا هرچند اصل تمایز وجود و ماهیت ما بعد الطبیعهای مستقل از فلسفهی طبیعت (یا فیزیک)را پایه ریزی نمود،هنوز نظام هستی شناختی وی در محدودهی مقولات و ماهیات محصور میماند و عینیت داشتن موجودات و واقعیت داشتن آنها در ساحت اعیان مسکوت میماند8."