خلاصه ماشینی:
"والدمن با تکیه بر پرهیز بیهقی از فرو کاستن تاریخ به سالشمار سادهء رویدادهای تاریخی به نکتهء بنیانی دیگری اشاره میکند و آن این که بیهقی،برخلاف برخی دیگر از مورخان اسلامی،پیش از آنکه نوشتن را آغاز کند طرحی کلی از ساختار کتاب خود در ذهن داشته و«معنای»رویدادهای روزگارش را نه همیشه در ورایت خود ازآنرویدادها بلکه بیشتر در ساختار تاریخش به نمایش گذارده است.
37والدمن بر پایهء ویژگیهای این روایتها و جایگاه آنها در ساختار کلی تاریخ بیهقی-که چون آیینههایی تصویرها را مکرر میکنند و زیر و بمها و سایه روشنهایشان را به تماشا میگذارند-به این نتیجه میرسد که داستان حسنک،به گونهای که بیهقی آن را مینویسد،نه یک رویداد تاریخی یگانه-بلکه قصهء مکرر زندگی و سرانجام دولتمرد آزادهایست که به جرم گناهی ناکرده بر دار میشود،و در قالب کهن الگوی تاریخی ایرانی-اسلامی از اسطورهء و زیر نیرنگ پذیر،یا قهرمان بیگناهی که به نیرنگ و تزویر جان خود را از دست میدهد به آسانی جا میافتد.
پرسش بولت از والدمن این است که اگر پیشنیان والدمن نیز چون خود او به این نتیجه رسیده بودند که مهمترین دستاورد آنان از کاویدن این کتاب هفتصد صفحهای فارسی شناختن ساختار ذهنی و ویژگیهای فکری این دیوانی روزگار دیدهء قرن یازدهم میلادی خواهد بود،آنگاه والدمن برای آشنایی با زمانهای که بیهقی در آن میزیسته و برای ترسیم خطوط سیمای او و روزگار او چه میکرد؟به گفتهء محمد صدیق خان چندان نا به جا نخواهد بود اگر کتاب والدمن را تجربهای در کاربرد فرضیهء کنش گفتاری در نظر بگیریم،نه تحقیق و تأملی در تاریخ بیهقی،به ویژه آنکه والدمن نه با زبان فارسی آنچنانکه باید آشنا بوده و نه با متنهای تاریخی اسلامی آنچنانکه شاید دمخور."