خلاصه ماشینی:
"و علاوه بر آن-اگرچه قدرت را دوست داشت و حتی اقتدارگرا بود-ولی سیاستباز نبود،و نه فقط برای رسیدگی به این مقام و آن مقام خودش را به آب و آتش نمیزد،بلکه شب و روز هم در آتش رسیدن به شغل و مقام بالاتری نمیسوخت و شغل و مقام خود را برای ارضاء خاطر خود و خدمت به جامعه کافی میدانست.
در جامعهء کوتاهمدت(یا جامعهء کلنگی)،در هیچ زمینهای افق سرمایهگذاری بلند نیست،یعنی چشم کسی که سرمایهگذاری میکند به امروز و فردا و امسال و سال دیگر است،و کوشش او بر این است که در اندک مدتی حد اکثر سود ممکن را ببرد،درست به دلیل اینکه آینده قابل پیشبینی نیست.
و چون کل زندگی در درازمدت دستخوش نوسانات سخت و پیشبینی نشدنیست،تصمیمات خود را،خودبهخود،بر این میگذارند که حد اکثر منافعشان در کوتاهمدت تأمین شود: یک نمونهء بارز کوتاهمدت بودن و پیشبینیپذیر نبودن کار و زندگی در جامعهء ایرانی نبودن«کاریر (career) در زندگی افراد است،اگرچه البته استثناء وجود داشته است و حالا شاید بیشتر وجود داشته باشد.
دلیلش این بود که رفتارش خیلی زیاد«آقا معلم»وار بود،و به دانشجویان و تدریس و تحصیل دانشگاهی عینا همانطور نگاه میکرد که به دانشآموزان و تدریس و تحصیل در مدرسهء البرز؛با همان سختگیریها و حاضر-غایبیهای گاهی بیجا و حتی اهانتآمیز که در مدرسهء البرز هم گهگاه سبب برخورد دانشآموزان و معلمان با او میشد.
جزو همین حرف و گفتگو و اقدام و کوشش برای«بازگرداندن مغزها»-و از نخستین و پرسروصداترین نمونههایش-یکی هم این بود که یک استاد موفق ایرانی در امریکا را آوردند و به جای مجتهدی رئیس دانشگاه صنعتی کردند."